نتایح جستجو

یک دختر شاهزاده سعودی از دولت انگلیس درخواست پناهندگی کرده که مورد موافقت لندن قرار گرفته است. این شاهزاده سعودی که ارتباط نامشروعی با یک مرد انگلیسی مقیم عربستان داشت و از وی یک کودک نامشروع دارد بعلت ترس از رسوائی به انگلیس پناهنده شده است. دولت انگلیس با درخواست پناهندگی این شاهزاده زن سعودی...

به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید. به ابر گفتم عشق چیست؟بارید. به باد گفتم عشق چیست؟ وزید. به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید. به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد. و به انسان گفتم عشق چیست؟ اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!! به کودکی گفتند عشق چیست؟ گفت بازی. به نوجوانی...

اگر شما پسری هستید طالب قرتی‌بازی‌های دخترانه!، نکات زیر را جهت دختر شدن، البته به طور آزمایشی، رعایت کنید: بتدا باید ریش و سبیل خود را، البته اگر دارید، (ریش و سبیلو می‌گم بابا!) به سطل خاکروبه بسپارید. هر چند که با زدن سبیل خود، نمی‌توانید درست راه بروید! اکنون نوبت آن است که تغییراتی چند در...

دختر که رسید به بیست ، هنوز وقت ازدواجش نیست! دختر که رسید به بیست و یک، کم کم دور و برش بپلک! دختر که رسید به بیست و دو ، دیگه دنبالش بدو! دختر که رسید به بیست و سه، منتظر مهندسه! دختر که رسید به بیست و چار، دست مامانت رو بگیر و بیار! دختر که رسید به بیست و پنج، درست شده شبیه گنج! دختر که رسید...

حتما شنیدید که عشق همه کارهای غیرممکن را ممکن می‌کند، درمورد این پسر هم این جمله صدق می‌کند. reynaldo vavekche ، 24سال دارد که عاشق یک زن 82 ساله با نام Adelfa Volpesleشد و باهم ازدواج کردند زوج عاشق در آرژانتین زندگی می‌کنند و برای ماه عسل خود به برزیل و اسپانیا سفر کرده بودند این خانم 82...

یک نامه عاشقانه به همراه یک سکه تاریخی در لباس یکی از زنان قاجاری که در اولینجشنواره تجسمی سنتی (ایرانیان، آیینه داران میراث کهن) به نمایش گذاشته شده بودکشف شد. این نامه در یک کاغذ کوچک است که با جوهر آبی رنگ نوشته شده است و هیچتاریخی ندارد. نامه کلا در 7 خط است و 2 بیت شعر نیز در آن نوشته شده...

مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر که کنار پنجره شسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن...

خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«باچنگال غذابخور» خدا به ما صدا داده – مامان میگه،«جیغ نزن» مامان میگه،«كلم بخور،حبوبات و هویج بخور» ولی خدا به ما هوس بستنی شیره‌ای داده خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«دستمال بردار» خدا به ما آب گل آلود داده – مامان میگه،«شالاپ شولوپ نكن» مامان...

ز یزدان بر او جاودانی درود از او مانده این آریایی سرود چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد -ایرانیان تازگی را دوست داشتند و دنبال آن می رفتند. چه در افکار چه در اخلاق چه در عادات. (کنت دوگوبینو) -به عقیده من ایرانیان از نوعی میهن پرستی جاودانه...