نتایح جستجو

  1. E.M

    سلام دوست عزیز خوب هستین؟

    سلام دوست عزیز خوب هستین؟
  2. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب این نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
  3. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    من نه هرگز شکوه ای از روزگارم کرده ام نه شکایت از دو رنگی های یارم کرده ام
  4. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    در شب مهتاب ، دیو و دلبران یکرنگ تر زین سبب ، در نیمه شب ، عاشق کشی پر رنگ تر
  5. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه ، خانه ی توست
  6. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    منم به وادی درد آن گیاه خشک که هرگز خبر ز آمدن و رفتن بهار ندارم
  7. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    تغافل کرد تا در آرزوی دام او بودم کنون کز گوشه بامش پریدم دانه می ریزد
  8. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    رخ به پیران و جوانان بنما تا گسلند پدران از پسران و پسران از پدران
  9. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر دیوانه یا فرزانه باشی دل ، غمی نیست به اوج هر یک و ، مرکز نباشی دل ، غمی نیست
  10. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
  11. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    در ماهتاب دوش خرامان همی شدی ماهت بدید و چادر شب پیش رو گرفت
  12. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    اشک من است در هوس موی و روی تو هر شبنمی که در شب مهتاب می چکد
  13. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    تعلقم به حیات است وقت پیری بیش که مفت باخته ام موسم جوانی را
  14. E.M

    شعر نو

    پشت دریاها قايقي خواهم ساخت ، خواهم انداخت به آب . دور خواهم شد از اين خاك غريب كه در آن هيچ كسي نيست كه در بيشه ي عشق قهرمانان را بيدار كند . قايق از تور تهي ودل از آرزوي مرواريد ، همچنان خواهم راند . نه به آبي ها دل خواهم بست نه به دريا – پرياني كه سر از آب به در مي آرند...
  15. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    دلی بستم به آن عهدی که بستی تو آخر هر دو را با هم شکستی
  16. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
  17. E.M

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر...
  18. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    تو در آیینه نظر داری و زین بی خبری که به دیدار تو آیینه نظرها دارد
  19. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من نه مرد آن است که با غمش در افتد مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی؟
  20. E.M

    شعر نو

    لحظه ي ديدار نزديك است باز من ديوانه ام ، مستم باز مي لرزد دلم ، دستم باز گويي در جهان ديگري هستم هاي ، نخراشي به غفلت گونه ام را تيغ هاي ، نپريشي صفاي زلفكم را دست‌...
بالا