نتایح جستجو

زبان خاک و خاکستر زبان غنچه پرپر نمی خواهم نمی خواهم نمی دانم نمی دانم حصار جان من بشکن مرا با خود ببر از من که من دلتنگ پرواز و قفس افتاده بر جانم

شب سردیست و من افسرده راه دوریست و پایی خسته تیرگی هست و چراغی سوخته می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدم ها نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ بر آرم از دل وای این شب چقدر تاریک است

کوه: سنگین و باوقار

Epinasty: خمیدگی گیاه به سمت پایین و تمایل اون رو به سمت پایین اپی ناستی می گن..... اپی+ ناستی ........فکر کنم خیلی راحت بود چون با تفکیک کلمه اسون می شه اکثر لغات رو حدس زد... این پدیده ی خمیدگی به سمت پایین یا اپی ناستی بیشتر در گیاه های دیده می شه که سطح شکمی رشد بیشتر نسبت به سطح پشتی...

مرا اينگونه باور کن... کمي تنها ، کمي بي كس... ، کمي از يادها رفته... ، خدا هم ترک ما کرده ، خدا ديگر کجا رفته...؟! نمي دانم مرا آيا گناهي هست..؟ که شايد هم به جرم آن ، غريبي و جدايي هست..؟؟؟

دوباره پرستو ها نیامده کوچ می کنند و من چنین نا منتظر تو را و بهار را از نو آرزو می کنم تو ببین چه می کنی که من پر از فلوت و دریا شده ام !

صخره:ناشناخته و غریب

هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد !

دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان میروم وانگشتان خود رابر پوست نازک شب میکشم چراغهای رابطه تاریکند چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردنی ست

هيچ چون جويد همه يا هيچ چون آيد همه چون همه باشد همه پس هيچ را مقدار نيست

بر قله ايستادم. اغوش باز كردم . تن را به باد صبح جا ن را به افتاب سپردم روح يگانگي با مهر با سپهر با سنگ با نسيم با اب با گياه در تارو پود من جريان يافت موجي لطيف با فته از جو هر جان تا عمق هفت پرده ي تن را ز هم شكا فت من را زتن ربود ما ماند راه يافته در جاودانگي .....

مهرباني ممنوع ! دست سوزنده مشتاقت را در نهانخانه جيبت بگذار تا كه پابند نباشي به كسي دست بدهي خارهايي هستند كه ز سر پنجه دوست,با سرانگشتانت مي جنگند دوستي مسخره است مهرباني ممنوع ! و تو اي دوست ترين در نهانخانه جيبت بگذار, دست سوزنده مشتاقت را من و تو بايد از سلسله بايدها, دستهامان را زنجير...

گشتی در مسجد سلطان احمد استانبول با تصاویر سه بعدی

[IMG]

يلداي شما هم مبارك.........شب خوبي داشته باشي عزيزم.....

آن زمان كه خبر مرگ مرا ميشنوي روي خندان تو را كاشكي ميديدم شانه بالازدنت را بي قيد و تكان دادن دستت كه مهم نيست زياد و تكان دادن سر ... چهكسي باور كرد ؟ جنگل جان مرا آتش عشق تو خاكستر كرد...!

يلداشما هم مبارك شب خوبي داشته باشي دوست من......فقط ببخشيد دست خالي اومدم.......

سلام فندك ممنون كه منو دوست خودت دونستي اما يه هو اتيشت دامنه ما رو نگيره ها....

سلام نسيم عزيزم ممنون كه منو دوست خودت دونستي بوس بوس........:gol::gol:

حتي سكوت و مكث ميان دو قطره ... كه از سقف غار مي‌چكد ... احتراميست به تـــو ..