من اومدم با یه فانتزی عشقولانه
یکی از فانتزیام موقع تولدش بود که میخواستم جیگری رو سوپرایزش کنم
با مامان اینا قرار یه جشن کوچولو رو گذاشتم
نگو عاغامون کلهم این دو سه روز مونده به تفلدش تو نخ من بوده
هیچی دیگه داشتم با مامانم پچ پچ میکردم
خونه که اومدیم دیدم داره نگاه های عمیق میکنه و میخنده...