نتایح جستجو

  1. طوبی01

    قطاری به مقصد خد ا قطاری که به مقصد خدا می رفت ٬ لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو...

    قطاری به مقصد خد ا قطاری که به مقصد خدا می رفت ٬ لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست ٬ کیست که با ما سفر کند ؟ کیست که رنج و عشق توامان بخواهد ؟ کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن ؟ قرن ها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر آن قطار...
  2. طوبی01

    [IMG]

    [IMG]
  3. طوبی01

    مطالعه گروهی کنکور کارشناسی ارشد معماری 94

    94 سیلابس معماری.pdf
  4. طوبی01

    مطالعه گروهی کنکور کارشناسی ارشد معماری 94

    سلام دوستان بچه ها من برای تست زدن از چه کتابایی استفاده کنم؟؟؟
  5. طوبی01

    مطالعه گروهی کنکور کارشناسی ارشد معماری 94

    از شار تا شهر حبیبی
  6. طوبی01

    حسینیه باشگاه مهندسان ایران

    هفتاد و دو پروانه پروانه ی فرزانه شمع رخ حق دیدند رفتند چو مستانه رفتند همه مه رویان لا حول و لا گویان آن منزل توست نی این رفتند از این خانه از ساغر دل داده مدهوش و افتاده از پیر خراباتش تا کودک دردانه پیراهن خود بینی از تن بدر آوردند تا که نشود حایل بین خود و جانانه رفتند چو کبوترها...
  7. طوبی01

    [IMG]

    [IMG]
  8. طوبی01

    [IMG]

    [IMG]
  9. طوبی01

    [IMG]

    [IMG]
  10. طوبی01

    [IMG]

    [IMG]
  11. طوبی01

    [IMG]

    [IMG]
  12. طوبی01

    [IMG]

    [IMG]
  13. طوبی01

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    درست وسط ميدان مين رگبار بستند رويم. توي آن جهنم نه مي‌شد رفت، نه مي‌شد دراز كشيد. چند نفري هم شهيد شده بودند و افتاده بودند توي ميدان مين. يك دفعه کسي پايم را گرفت بلند كرد و روي سينه‌اش گذاشت. مجروح بود. گفت :«برو برادر! برو!» شناختمش هماني بود كه به خاطر كم سن و سالي نمي‌گذاشتم جلو بيايد.
  14. طوبی01

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    اندازه پسر خودم بود؛ سيزده چهارده ساله. وسط عمليات يك دفعه نشست. گفتم «حالا چه وقت استراحته بچه؟» گفت: «بند پوتينم شل شده مي‌بندم راه مي‌افتم.» نشست ولي بلند نشد. هر دو پايش تير خورده بود. براي روحيه ما چيزي نگفته بود.
  15. طوبی01

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    داشتيم از فاو برمي‌گشتيم سمت خودمان كه قايق خراب شد. قايق دوم ايستاد كه ما را يدک کند. يك دفعه هواپيماهاي عراقي آمدند. همه شروع كردند به داد زدن و يا مهدي و يا حسين گفتن. چند نفر هم پريدند توي آب. يك نفر ولي مي‌خنديد. سرش داد زدم كه بچه الان چه وقت خنديدن است. گفت خوب اگر قرار است شهيد بشويم چرا...
  16. طوبی01

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    غواص به فرمانده اش گفت: اگر رمز را اعلام کردی و تو آب نپریدم، من رو هول بده تو آب! فرمانده گفت اگه مطمئن نیستی میتونی برگردی. غواص جواب داد نه، پای حرف امام ایستادم. فقط می ترسم دلم گیر خواهر کوچولوم باشه. آخه تو یه حادثه اقوامم رو از دست دادم و الاان هم خواهرم رو سپردم به همسایه ها تا تو...
  17. طوبی01

    یادداشتی از شهید چمران اى خداى بزرگ، من چند ساعتى تو را عبادت مى‏كردم و عبادت عجيبى بود! عبادتى...

    یادداشتی از شهید چمران اى خداى بزرگ، من چند ساعتى تو را عبادت مى‏كردم و عبادت عجيبى بود! عبادتى كه از تلاقى غم با غمى ديگر به‏وجود آمده بود. آن‏جا كه دنياى تنهايى، با موجودى تنها برخورد مى‏كرد، آن‏جا كه من، خداوند عشق لقب داشتم با فرشته‏اى برخورد كردم كه سراپاى وجودش عشق بود...خدايا چه دنيايى...
  18. طوبی01

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟ مادر گفت : باقالی پلو با ماهی... با خنده رو به مادر کرد و گفت : ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یک روزی این ماهی ها ما را می خورند... چند وقت بعد...عملیات والفجر 8 ... درون اروند رود گم شد... و مادر...اتاآخر عمرش ماهی نخورد...
  19. طوبی01

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است! عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت! عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سوم... سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد... امام(ره) گریه اش گرفته بود… فوری عکس ها را...
  20. طوبی01

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    با التماس... گلوله توپ 106 ، دو برابر اون قد داشت ،چه رسد به قبضه اش گفتم : چه جوری اومدی اینجا؟ گفت : با التماس گفتم: چه جوری گلوله توپ را بلند می کنی می آری ؟ گفت : با التماس گفتم: می دونی آدم چه جوری شهید می شه ؟ گفت : با التماس و رفت چند قدم که رفت برگشت و گفت شما دست از راه امام...
بالا