مجبورم با خودم به مناظره برم :دی
امدی جانم به قربانت هنوزم دیر نیست
از خودت با من بگو این عاشقت دلگیر نیست
نوش دارویی و محبوم بزنگاه امدی
اندکی با من نشین جانا که چشمم سیر نیست
در میان سینه ام عمری ست مهمان بودی و
جات خالی گشته صاحب خانه بی تقصیر نیست
درد دل ها داشتم ,جز تو ولی محرم نبود
درد با...