نتایح جستجو

  1. Y..or..Z

    موش عاشق

  2. Y..or..Z

    حقیقت ورزش ایران!!!

  3. Y..or..Z

    کی میتونه این عکسو رمز گشایی کنه

    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز :biggrin:
  4. Y..or..Z

    عروس و داماد بد شانس!!!

  5. Y..or..Z

    عجیب ترین اعلامیه ترحیم

  6. Y..or..Z

    خوابی که باعث اخراج از کار شد

    همه اعضای هیئت چین که اخیرا در یک کنفرانس بین المللی بطور دسته جمعی خوابیده بودند، از کار اخراج و از سوی دولت چین جریمه شدند.
  7. Y..or..Z

    عجایب زبان مشهدی!!!!!!!! بیا از دستش نده

    امیدوارم مشهدی های عزیز ناراحت نشن...قصد توهین نداریمااااااااا کوچبک همه مشهدیا هستم:gol:
  8. Y..or..Z

    یعنی ما ایرانیا خیلی خفنیم !!!!!!!!!!

  9. Y..or..Z

    نظرتون چیه بجای بازیکنان میلیاردی ...

    نظرتون چیه بجای بازیکنان میلیاردی ...؟
  10. Y..or..Z

    مرسی بابت ترجمه انگلیسی(طنز)

  11. Y..or..Z

    آیفون 5 جدید!!!

  12. Y..or..Z

    کانونی ها(طنز)

  13. Y..or..Z

    دوچرخه زنانه!!!!

    :biggrin::biggrin::biggrin:
  14. Y..or..Z

    مادر واقعی

    مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت: "من خسته ام و دیگه دیر وقته، میرم که بخوابم". مامان بلند شد، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد، سپس ظرف ها را شست، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد، قفسه ها را مرتب کرد، شکرپاش را پرکرد، ظرف ها را خشک کرد و در...
  15. Y..or..Z

    گل صداقت

    دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دختر گفت او هم به آن...
  16. Y..or..Z

    مردم چه می گویند؟!...

    می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!... می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... به رشته ی انسانی علاقه...
  17. Y..or..Z

    اگه صداقت داشته باشی باشی !!!

    هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد: "نه" فرشته...
  18. Y..or..Z

    درد دل یک دختر(خنده)

    ته دیگ طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم دو نفر سرمون دعوا کنند شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه بچه مردم هم نشدیم ، ملت ما رو الگوی بچه هاشون قرار بدن قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم لاک پشتم نشدیم گشت ارشاد نتونه به لاکمون گیر بده خربزه هم نشدیم...
  19. Y..or..Z

    جا خالی(خیلی با حاله)

بالا