تو بودی که گفتی برنامه ای بریزم
هدف را مشخص کنم
گفتی از بودن های خالی دوری کنم
تو مرا در خواب ربودی
من سراسر شوق،از وجودت
تو هاله ای از بیماری
خنده بر لبانم خشکید
شوق در دلم خشک شد
سراسر گوش بودم
تو ،رادیو ،لباس بیمارگونه بر تن
من ،آشفتگی،دلی پر از خواهش
شوق دیدار تو.....
حرف هایت
آه!!!!