كنار دبيرستان ما يه زمين چمن بود كه مسابقات دانش آموزي همه ساله اونجا برگذار ميشد. ماهم كه پسر بوديم و تو حال وهواي دبيرستان گه گاهي به دخترايي كه ميومدن اونجا براي مسابقه يه نگاه حلال مينداختيم يه روز زنگ آخر كه همه رفته بودن من و دوتا از دوستام داشتيم ميرفتيم كه خواستيم يه نگاه حلال ديگه...