نتایح جستجو

آرام هی می خوام ازت بپرسم یادم میره،آواتارت کو؟؟؟؟

:w12::w12:

همه چی تقریباً خوبه،صبر کن بیام اونور[IMG]

قربونت برم،تو خوفی؟خوش می گذرونی؟راست میگی ولی خیلی سرم شلوغ بود.

آرااااااااااااااااام،بپر عسل [IMG] دلم برات یه ذره شده بود

سیلام جیگر،خوفی؟آی گفتی آرام..کوجا رفتن اون روزای شیرین،دلم لک زده برای دور هم جمع شدنامون.

حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند شب همگی خوش:gol:

ببخش محسن جان،من مجبورم برم،برامون مهمون اومد. خیلی خوشحال شدم بودی،امیدوارم بیشتر از این ببینمت و بتونیم گذشته رو تکرار کنیم. مواظب خودت باش :gol: شبت خوش دوست خوبم[IMG]

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست من از این طالع شوریده برنجم ور نی بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست خدا رحمتشون کنه.

شکر خدا که از مدد بخت کارساز بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست:gol:

سلام مقداد عزیز،خوبی؟با درسات چی کار کردی؟ بهت تسلیت می گم،خدا رحمتشون کنه،امیدوارم غم آخرتون باشه. مرسی که به محسن سپرده بودی،حالا چی شده بود که نمی تونستی پیغام بذاری؟اینم شانس منه دیگه،سالی یه بار میای اونم با محدودیت :smile: اینورا بیشتر بیا دوست جونم همیشه شاد باشی:gol:

مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست

قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت منظری از چمن نزهت درویشان است آن چه زر می‌شود از پرتو آن قلب سیاه کیمیاییست که در صحبت درویشان است

از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

واقعا،همه پستا قاطی می شدن،یادش بخیر باشه پایه ام بریم