من از تـــو یاد گرفتم تموم زندگیمو
حالا با کی بگم این قصه ی وابستگیمو
رو دوش کی بزارم! یه دنیا خستگیمو
باید کاری کنی تـــو که باز مثل قدیما
بهم خیره بشن چشمهای خیس و اشکی ما
همین امشب که تنهام
باید برگردی اینجا
چقـــدر کم توقع شده ام
نه آغوشت را می خواهـــم ،
نه یک بوســـه
...
نه حتـــی بودنت را …
همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…
مرا به آرامش می رسانــد
حتــی
اصطکــاک سایه هایمـــان