نتایح جستجو

ممنون , آخه یکی از اطافیانم می گم شرط معدل هست منو به شک انداخت یه سوال دیگه این معدل چه جوری تاثیر می ذاره؟ هر کی یه چیزی میگه ما آخر سر در نیاوردیم

فک کردم گفتم که دخترم , اما اشتباه کردم چون نگفته بودم هدفمندی داریم تا هدفمندی! تا خودتم نخوای نمی شه , منم که فعلا در بدر دنبالشم , ببینم کجا خودشو قایم کرده, پیدا کردنش آسون نیست!!! خیلیا توی دانشگاه انگار همه چیز براشون معلومه , خب راهی که بقیه رفتن اونا هم می رن بدون هیچ فکر و زحمتی , دوس...

ا هستی؟ والا منم جدیدا هدف ندارم ؛ توی فکر اینم که یه تاپیکی بزنم شاید هدفمند بشم! کلی به یه چیزی فک می کنم بعد به این نتیجه می رسم آخرش که چی؟ توی هر سال تقریبا یکی دوبار این فکرا به ذهنم می رسه ؛ بعد یه مدت حلش می کنم , بازم روز از نو روزی از نو , یه چرخس انگار! هر وقتم که می خوام ازش فرار کنم...

سلام بچه ها من یه سوالی داشتم برای شرکت توی ازمون ارشد شرط معدل وجود داره؟

آواتار جدیدتم با نمکه موفق و شاد باشی یا علی

سلام , خوبی؟ جدی خالی از احساسی! مگه می شه؟ البته منم خودم چند وقته با خیلی چیزا مشکل پیدا کردم , همه چیم یه کم قروقاطی شده عشق و نفرت! راستش من یکی که کلا به عشق شک دارم به نظرم بین آدما وجود نداره ! گر چه توی 4 تا دوستای نزدیک دانشگام هر 4تاشون یه جورایی درگیرن اما وقتی عشق تو کتابارو باهاشون...

جالبه اما من شعر عربیو ترکی بلد نیستم , چون هنوز کسی شروع نکرده اولین شعرو به فارسی می نویسم بسم ا... الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها(حافظ)

یک نفر دیشب مرد و هنوز نان گندم خوب است و هنوز آب می ریزد پایین اسب ها می نوشند قطره ها در جریان برف بر دوش سکوت و زمان روی ستون فقرات گل یاس

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به همر به عالم سمر شود

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است باد می رفت به سروقت چنار من به سر وقت خدا می رفتم

ز دست دیده و دل هر دو فریاد/که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز پولاد/زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

سلام , خوبی ندا جون؟ ممنون بابت پیشنهاد دوستیت , خوشحالم که به دوستام یه مهندس معمار دیگه ام اضافه شد ترم چندی؟ حالا چرا خالی از عشق و نفرت؟

سلام بر ابجی زیبا ، خوبی ؟ بابت عکس ممنونم ؛ چه خبرا ؟ چی کارا می کنی ؟ تابستون خوش می گذره ؟ ساقی ار باده ازین دست به جام اندازد / عارفان را همه در شرب مدام اندازد ور چنین زیر خم زلف نهد دانه ی خال / ای بسا مرغ خرد را که بدام اندازد ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف / سر و دستار نداند که کدام...

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

مردمان را دیدم ,شهرها را دیدم دشت ها را , کوه ها را دیدم آب را دیدم , خاک را دیدم , نور و ظلمت را دیدم و گیاهان را در نور و گیاهان را در ظلمت دیدم جانور را در نور , جانور را در ظلمت دیدم و بشر را در نور و بشر را در ظلمت دیدم

سلام ابجی کبری ، اوضاع رو به راهه ؟ سرپایی؟ چه خبرا؟ هنوز درگیر پروژتی؟ بعضی وقتا یه استراحتی هم به خودت بده برای روحیت بد نیست من که این یه هفته و نیمی که امتحانام تموم شده بست نشستم پای کامپیوترو سریال می بینم یا کتاب می خونم یا با دوستام بیرون می گردیم باورم نمی شه هفته ی دیگه ماه رمضونه ...

من به آغاز زمین نزدیکم نبض گل ها را می گیرم آشنا هستم با سرنوشت تر آب ,عادت سبز درخت

مشاعره ی عادیه چرا حرف مشخص کردی!؟! ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی مایه ی نقد بقا را که ضمان خواهد شد