كودك درون من
خيلي دوست داشتم اتاقم به شكل يك دايره بود هر وقت دلم مي خواست سقف اتاقم رو كنار مي زدم وبه اسمان نگاه ميكردم بعد دستم رو بلند مي كردم وستاره اي براي مادرم مي چيدم اتاقم مثل يك قايق روي رودخانه بود كه مي تونستم با ماهيها بازي كنم هر شب با پري دريايي لي لي بازي مي كردم وبا ديگر...