نتایح جستجو

آبی نبود اگر که تو دریا نمی شدی مشکی نبود اگر که تو سقّا نمی شدی حالا که مثل نور شدی و قمر شدی ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی این تیر با نگاه نظر می زند تو را حالا نمی شد این همه زیبا نمی شدی؟! می خواستی که تیر نگیرد تنِ تو را کاری نداشت، خوش قد و بالا نمی شدی تو جمع خیمه بودی و تقسیم کردنت...

داری عقیله -خواهر من- گریه می‌کنی؟ آیینهٔ برابر من گریه می‌کنی؟ از لا به لای خیمه دلم تا مدینه رفت خیلی شبیه مادر من گریه می‌کنی دل شوره می‌چکد ز نگاه سه ساله‌ام وقتی کنار دختر من گریه می‌کنی من از برای معجر تو گریه می‌کنم تو از برای حنجر من گریه می‌کنی امشب برای ماندن من نذر می‌کنی فردا...

گر نخیزی تو زجا ، کار حسین سخت تر است نگران حرمم ، آبرویم در خطر است قامت خم شده را هر که ببیند گوید بی علمدار شده ، دست حسین بر کمر است داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است دست از جنگ کشیدند و به من می خندند تو که باشی به برم باز دلم گرم تر است نیزه زار آمده...

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

شهریور دختر ته تغاری تابستان عجیب بوی پاییز میدهد بوی باران ... نگاه آفتابش هم دیگر آنقدر سوزان نیست ... شهریور انگار اصلا دختر تابستان نیست ...

دلم میان این همه آدم … ، فقط کمی… ، سادگی می خواهد… ؛ کسی را می خواهد که نپرسد: “حواست به من هست؟ ” “فقط بیاید با اندک نگاهی … ، آرام بگوید : “حواسم به تو بود :)

هر اذانی که می وزد پنجره ها باز می شوند یاد تو کوران می کند ... هر اسم تو را که صدا می زنم ماه در دهانم هزار تکه می شود ... کاش من همه بودم با همه دهان ها تو را صدا می زدم ...

صدای گــــــریه ی بــاران پـــاک می آید دوبـــــاره بوی دل انگــیز خــــاک می آید تــــو مهربــــانی خودرا زمن دریــــغ مدار کلید قفل دلت را بــــــه دست من بسپار بیا کمی بنشینیم سینه صـــــاف کنــــیم بـیا بــه معجزه ی عشق اعتراف کنــــیم تــــو مثل صــــاعقه بر من فرود آمده ای تو شعله...

صحن می رقصد میان انتشار نورها اوج می گیرند این جا شعرها و شورها این حوالی روشن از اشراق های چشم توست "صبح آهوها بخیر" و ظهر نیشابورها این حوالی نه ، غلط گفتم جهانی مست توست شرق ها و غرب ها ، نزدیک ها و دورها پای می کوبند مستان دور این شمس الشموس قونیه تا بلخ ، بی دف ها و بی تنبور ها از بد و...

گله دارم و همین خودش یک دنیا حرف است , از لحظه ای که میخوانی من ناراحتم و بی تفاوت میگذری گله دارم

اوه خوب شد حالا , جوون بیچاره به هر دلیلی مجبوره ازدواج کنه با بی پولی و نداری این مرگ هم اومد کنارش تا چند وقت پیش وقتی متاهل ها نماز میخوندن با خودم میگفتم اینا ثواب نمازشون چند برابر نماز منه حالا دیگه باید غصه اینم بخورم که اینا دیر تر میمیرن و من زودتر :D

سلام خب پسر ها میتونن با دخترای بزرگتر از خودشون ازدواج کنن میگن تا فاصله 4 سال هم حتی مشکلی ندارن من خیلی از زوج ها رو دیدم که فاصله سنی خانم از آقا بیشتر بوده و زندگی خوبی دارن ولی بهتر اینه که آقا بزرگتر باشه توی زندگی ما ایرانی ها مادر پناهه و پدر تکیه گاه این بزرگ بودن مرد تکیه گاه محکم...

احتیاط شرط عقله خب تکنولوژی قطعا بدون ضرر نیست و یه جاهایی با توجه به سودش ضرر هم خواهد داشت , من وقتایی که گوشیم سایلنته و کسی بهم ظنگ میزنه ناخودآگاه گوشیمو چک میکنم و مبینم که داره گوشیم زنگ میخوره و یادمه قبلا که خیلی با گوشی کار میکردم صب که بیدار میشدم دست چپم انگشتاش بی جون و خشک بود شاید...

من گناه میکنم تا خدا بخشنده بماند ...

هر شام ز ماه رمضان صبحِ امیدی است هر روز ازین ماه مبارک شبِ عیدی است

حالا دیگر شعبان هم گذشت نه چراغی هست که ما را یاد تو بیاندازد نه پرچمی، نه جشنی، نه کیک تولدی... دوباره یادت زیرِ روزمردگی‌هایمان تلنبار می‌شود خودت، یادم بیانداز یادت بیوفتم!