و عشق گنجشک را با خود برد
و عشق گنجشک را با خود برد
گنجشک نیمه جان در دامان دختر افتاد .با چشمانی نیمه باز به دخترک نگاه می کرد تا اگر قصد جانش کند بگریزد .اما دخترک خندید و بر بالهای خسته گنجشک دست کشید .گنجشک کمی آرام شد و چون مهر دخترک را دید خواست زبان به شکوه بگشاید اما با خود زمزمه کرد ...