نتایح جستجو

  1. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    پادشاهي که 4 همسر داشت روزي ، روزگاري پادشاهي 4 همسر داشت. او عاشق و شيفته همسر چهارمش بود .با دقت و ظرافت خاصي با او رفتار مي کرد و او را با جامه هاي گران قيمت و فاخر مي آراست و به او از بهترينها هديه مي کرد. همسر سومش را نيز بسيار دوست مي داشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسايه فخر فروشي...
  2. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    يکى از زيباترين داستان هاى واقعى در روز اول سال تحصيلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اوليه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به يک اندازه دوست دارد و فرقى بين آن ها قائل نيست. البته او دروغ مي گفت و چنين چيزى امکان نداشت. مخصوصاً اين که...
  3. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مشغله روزی هیزم شکنی در یک شرکت چوب بری دنبال کار می گشت و نهایتا" توانست برای خودش کاری پیدا کند. حقوق و مزایا و شرایط کار بسیار خوب بود، به همین خاطر هیزم شکن تصمیم گرفت نهایت سعی خودش را برای خدمت به شرکت به کار گیرد. رئیسش به او یک تبر داد و او را به سمت محلی که باید در آن مشغول می شد...
  4. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    پادشاهی جایزهء بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو...
  5. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    فقط خداست که می داند کشاورزی چینی اسب پیری داشت که از آن در کشت و کار مزرعه استفاده میکرد.یک روز اسب کشاورز به سمت تپه ها فرار کرد.همسایه ها در خانه ی او جمع شدند و به خاطر بد شانسی اش به همدردی با او پرداختند. کشاورز به آنها گفت:شاید این بد شانسی بوده و شاید هم خوش شانسی فقط خدا میداند یک هفته...
  6. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند. این خانواده رفتار نامناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند، بلکه زیرزمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند. فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی که فرشته جوان از او پرسید چرا...
  7. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مشعل مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه می رفت. مرد جلو رفت و از فرشته پرسید:« این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟» فرشتـه جواب داد:« می خواهم با این مشعـل بهشت را آتش بـزنم و با این سطل آب، آتش های جهنم را خاموش کنم...
  8. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    چند روز یه کریسمس مانده بود که به یک مغازه رفتم تا برای نوه ی کوچکم عروسک بخرم . همان جا بود که پسرکی را دیدم که یک عروسک در بغل گرفت و به خانمی که همراهش بود گفت : « عمه جان» اما زن با بی حوصلگی جواب داد : « جیمی ، من که گفتم پولمان نمیرسد!» زن این را گفت و سپس به به قسمت دیگر فروشگاه رفت . به...
  9. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    "روش مثبت" پدر:دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی. پسر:نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم. پدر:اما دختر مورد نظر من،دختر بیل گیتس است. پسر:اهان اگر این طور است،قبول است. پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید؛ پدر:برای دخترت شوهری سراغ دارم. گیتس:اما برای دختر من هنوز خیلی زود...
  10. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    خیلی خیلی داستان زیبا و تاثیرگذاری بود. ای کاش ما هم مثل اون کودک فکر می کردیم:gol:
  11. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    مشكلات مانند دست اندازهاي جاده اند كمي از سرعتتان كم مي كنند اما از جاده صاف بعد از آن لذت خواهيد برد ، زياد روي دست اندازها توقف نكنيد به حركتتان ادامه دهيد.
  12. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    پيرمردي تنها در مينه سوتا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش راشخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود .تنها پسرش که مي توانست به او کمک کند در زندان بود . پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد : پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من...
  13. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    اگر نمی توانی خرگوش باشی لاکپشت باش این بهتر از این است که سنگ باشی . لاکپشت دیر یا زود به مقصد می رسد اما سنگ هرگز
  14. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    پيرمرد هر بار كه مي خواست اجرت پسرك واكسي كر و لال را بدهد، جمله اي را براي خنداندن او بر روي اسكناس مي نوشت. اين بار هم همين كار را كرد. پسرك با اشتياق پول را گرفت و جمله اي را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روي اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدي به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و...
  15. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    "زندگي مثل چاي است" گروهى از فارغ التحصيلان قديمى يک دانشگاه که همگى در حرفه خود آد م هاى موفقى شده بودند، با همديگر به ملاقات يکى از استادان قديمى خود رفتند. پس از خوش و بش اوليه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضيح مي داد و همگى از استرس زياد در کار و زندگى شکايت مي کردند. استاد به...
  16. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    آرتو اشي قهرمان افسانه اي تنيس ويمبلدون به خاطر خونِ آلوده اي که در جريان يک عمل جراحي در سال 1983 دريافت کرد، به بيماري ايدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دينا نامه هايي از طرفدارانش دريافت کرد. يکي از طرفدارانش نوشته بود: ?چرا خدا تو را براي چنين بيماري انتخاب كرد او در جواب گفت...
  17. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    ادمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشگل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند. (مونتسکیو)
  18. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    گذشت زمان گذشت زمان آدمي را پير نميسازد ,بلكه ترك آرمانها و كمال مطلوبهاست كه ما را فرتوت و افتاده ميكند .. ژنرال دوگلاس مك آرتور ..
  19. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    خوشبخت کسی است که روزها آنقدر سرش شلوغ است و شب ها آنقدر خسته که نمی تواند نگران چیزی باشد.
  20. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    شک دردي است آنقدر تنها و بي کس که نمي داند ايمان برادر دو قلوي اوست. " جبران خلیل جبران "
بالا