نتایح جستجو

  1. ب

    میخواهم با کسی بروم که دوستش دارم... نمیخواهم بهای همراهی را با حساب و کتاب بسنجم، یا در اندیشه...

    میخواهم با کسی بروم که دوستش دارم... نمیخواهم بهای همراهی را با حساب و کتاب بسنجم، یا در اندیشه ی خوب و بدش باشم، نمیخوام بدانم دوستم میدارد یا نمیدارد... میخواهم بروم با کسی که دوستش میدارم.. برتولت برشت
  2. ب

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای...

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای است که حتی اگر مردی همه چیز را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد.
  3. ب

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای...

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای است که حتی اگر مردی همه چیز را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد.
  4. ب

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای...

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای است که حتی اگر مردی همه چیز را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد.
  5. ب

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای...

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای است که حتی اگر مردی همه چیز را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد.
  6. ب

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای...

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای است که حتی اگر مردی همه چیز را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد.
  7. ب

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای...

    حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سر و پایی بیاویزد؛ بلکه برعکس، زیباروی مستوره ای است که حتی اگر مردی همه چیز را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد.
  8. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  9. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  10. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  11. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  12. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  13. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  14. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  15. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  16. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  17. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  18. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  19. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
  20. ب

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند

    زن‌ها به من چیزی آموختند که مردان نمی‌توانستند
بالا