با همه ی بی سرو سامانیم
باز به دنبال پریشانیم
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویرانه شدن آنیم
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی طوفانیم
دل خوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانیم
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم
ماهیه برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانیم
حرف بزن ابر مرا باز کن...