نتایح جستجو

  1. sar sia

    يک كلمه بدون نقطه

    ماه ما کو
  2. sar sia

    مشاعرۀ سنّتی

    آهو ندیده ای که بدانی فرار چیست صحرا نبوده ای که بفهمی شکار چیست باید سقوط کرد و همینطور ادامه داد دریا نرفته ای بچشی آبشار چیست پیش من از مزاحمت ِ بادها نگو طوفان نخورده ای که بفهمی قرار چیست هی سبز در سفیدی چشمت جوانه زد یک بار هم سوال نکردی "بهار چیست؟
  3. sar sia

    يک كلمه بدون نقطه

    هر دلی دلداری داره
  4. sar sia

    مشاعرۀ سنّتی

    سر بنه بر سینة من ساعتی از روی لطف تا بماند هفته‌ها بوی تو در پیراهنم عاشقی نازکدلم، کم ظرف مانند حباب دم مزن با من به تندی ، زانکه در دم بشکنم آتش عشقت نمی‌دانی چه با من می‌کند برقِ عالمسوز را سر داده‌ای در خرمنم نیستی آگه ز رسم دوستی، بشنو که من آنچنانت دوست می‌دارم که با خود دشمنم محمد قهرمان
  5. sar sia

    رد پای احساس ...

    مـعـرکـه بـرپاسـت ، امّـا یـک نفـر از دل هـنـگامـه ، فـریادم نـکـرد جز دوات و دفتـر و گوگل ، کسی شـاعـری ممـتاز ، قـلـمـدادم نـکـرد بـس مـعـذّب کـرد مـرا جـور زمـان هــیــچ بـا آبــا و اجــدادم نــکــرد آنـچـه بـر مـا کـرده دستـگاه جـفا دیــو و دد بــا آدمـیــزادم نـکــرد یزدان ماماهانی
  6. sar sia

    باغ باران

    گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود از هرچه زندگیست دلت سیر می شود گویی به خواب بود جوانیمان گذشت گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
  7. sar sia

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    مشتری وقتی که بسیارست سرگرمی ولی در کسادی تازه میفهمی خریدارِ تو کیست دست و پایت نه در آنروزی که قلبت بشکند تازه در آن موقع میدانی مددکار تو کیست هر کسی آید عیادت آخر شب میرود تازه آن هنگام میفهمی پرستار تو کیست میرسد روزی که اطرافت نمیماند کسی آن زمان پی می بری یار وفادار تو کیست
  8. sar sia

    كوي دوست

    عزم رفتن داری و من ناگزیر از ماندنم ای مسافر بازوان را حلقه کن برگردنم سر بنه بر سینة من ساعتی از روی لطف تا بماند هفته‌ها بوی تو در پیراهنم عاشقی نازکدلم، کم ظرف مانند حباب دم مزن با من به تندی ، زانکه در دم بشکنم آتش عشقت نمی‌دانی چه با من می‌کند برقِ عالمسوز را سر داده‌ای در خرمنم نیستی آگه ز...
  9. sar sia

    مشاعرۀ سنّتی

    انگار سال هاست که کوچیده ای و ما بر دوش می کشیم غم غربت شما ما درد خویش را بخدا هم نگفته ایم تا نشکنیم پیش کسی حرمت شما
  10. sar sia

    يک كلمه بدون نقطه

    هوا گرمه
  11. sar sia

    مشاعرۀ سنّتی

    از روزگار، یک دل خرسندم آرزوست از عشق، برق دیدن لبخندم آرزوست این جاده‌ها به‌سمت جدایی مسافرند در کوچه‌های خاطره پیوندم آرزوست آیینه از قیافه‌ام اندوهگین شده غم را رفو كنید شکرخندم آرزوست ای لحظه‌ها طراوت دیروز من كجاست؟ روح لطیف آینه‌مانندم آرزوست اینجا نفس گرفته و حالم گرفته‌تر شهر خجند و رود...
  12. sar sia

    يک كلمه بدون نقطه

    ما را کم کم رها کرد
  13. sar sia

    وقتی دلت می گیره چی کار می کنی؟

    سعی میکنم شعر بخونم با خواندن شعر اروم میشم
  14. sar sia

    وقتی...

    وقتی یه جا گیر کردی و نمیتونی تغییرش بدی
  15. sar sia

    🔺️🔻من اینطوریم... شما چطور؟

    منم تقریبا حتما صبحانه میخورم ، شما چطور؟
  16. sar sia

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    مرا بسوزانید و خاکسترم را بر آبهای رهای دریا بر افشانید، نه در برکه، نه در رود: که خسته شدم از کرانه های سنگواره و از مرزهای مسدود
  17. sar sia

    ثانیه های خاکستری...

    پرندگانِ مهاجر در این غروبِ خموش که ابرِ تیره تَن اَنداخته، به قلّۀ کوه شما شتابزده راهیِ کجا هستید کشیده پَر به افق، تک تک و گروه گروه؟ چه شد که روی نهادید بر دیارِ دگر چه شد که از چمنِ آشنا سفر کردید مگر چه درد و شکنجی در آشیان دیدید که عَزمِ دشت و دَمَن هایِ دورتر کردید؟
  18. sar sia

    زمزمه های عاشقانه

    گیاه وحشی کوهم نه لاله ی گلدان مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم مرا به خانه مبر زادگاه من کوه است ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون به زیر سنگی یک روز می شوم مدفون سرشت سنگی من آشیان اندوه است جدا ز یار و دیار دلم نمی خندد ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه...
  19. sar sia

    همین الان چکار میکنید ؟!

    چرخیدن داخل اینترنت
  20. sar sia

    مشاعرۀ سنّتی

    نوبهار آمد و از سبزه زمين زيبا شد بوستان بار دگر دلکش و روح افزا شد سبزه روييد و چمن سبز شد و غنچه شکفت باغ يک پارچه آتشکده از گلها شد بوی گل آورد از طرف چمن باد بهار موسم گردش دشت و دمن و صحرا شد
بالا