نتایح جستجو

سلام بردوستان خوشحال میشم کسی جمله زیر را برام ترجمه کنه Evaluation of bioemulsifier mediated microbial enhanced oil recovery using sand pack column

سلام به همگی دنبال مقاله ای برای درس کنترل فرایند می گشتم یه چیزی در حد کتاب کنترل فرایند کاگ ناور مثله فصل های اول اون کتاب

سلام بر دوستان دنبال مقاله برای درس کنترل فرانید ها می گشتم هر چی شد البته هر چی بیشتر باشه بهتره

شايد من .ممکن است شما بتوانيم دنيا را تغيير دهيم ما براي رسيدن به يک روح در تاريکي از بين رفتيم شايد من .ممکن است شما راهي پيدا کنيم براي رهايي به اميد گرفتن روح براي نجات يک قلب نا اميد /تو به آسمان نگاه کن /سوالات زيادي در ذهن من هست تو نياز داري به شنيدن به صدايي که در قلبت هست دنيا پر از...

از غرور شسته شدیم به دورغ پیوستیم روح ها از جا کنده شده بود تحقیر شده بود روح ها فروخته شد، به خاطر یک تشکر چه آسان فروختیم خودمان را رایگان فقط به خاطر یک جمله ی ناچیز در یک گوشه!

ای درخت آشنا شاخه های خویش را ناگهان کجا جا گذاشتی ؟ یا به قول خواهرم فروغ : دستهای خویش را در کدام باغچه عاشقانه کاشتی ؟ این قرار داد تا ابد میان ما برقرار باد : چشمهای من به جای دستهای تو ! من به دست تو آب می دهم تو به چشم من آبرو بده ! من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم : ریشه های ما به...

[IMG]

جلوی پله ها ایستاده بود. من از دور می گذشتم. نگاه سنگین جمع را حس می کرد. انگار منتظر بود . خیره گذشتم باز هم تکرار شد هو هوی باد شدت گرفت دزدیم نگاهم را همچنان نگاه سنگین جمع را حس می کرد. باز گذشتم دیگر آفتاب پشت ابر بود. شاید فکر میکرد چه غروری زندگی نیست جز تصور ما در ذهن همیشه همه چیز...

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق که در این دریا نماید هفت دریا شبنمی

زندگی نیست جز تصوری در ذهن. همیشه همه چیز آنطور که بنظر می رسد نیست. گاهی فقط در ذهن ماست.

واعظ نکن نصیحت شوریدگان، که ما با خاک کوی دوست بفردوس ننگریم

ز روی دوست دل دشمنان چه در یابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا داند حال ما سبکباران ساحل ها

در طریق عشق بازی امن و اشایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

دوش می امد و رخساره برافروحته بود تا کجا باز دل غم زده ی سوخته بود

تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بکشود نافه و در آرزو بیست

ز دم صبح ازل تا اخر شام ابد دوستی و مهر بریک عهدو یک میثاق بود

الا ای آهوی وحشی کجایی - مرا با تو ست چندین آشنایی دو تنها دو سرگردان دو بی کس - دد و دامت کمین از پیش و از پس بیا تا حال یکدیگر بدانیم - مراد هم بجوییم گر توانیم که خواهد شد بگویید ای رفیقان - رفیق بیکسان یار غریبان مگر خضر مبارک پی در آید - ز یُِمن همتش کاری گشاید مثنویات حضرت حافظ

سینه مال آ مال درد ست ای دریغا مر همی دل زتنهایی به جان آمد خدا یا همدمی در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی آدمی در عالم خاکی نیاید بدست عالمی دیگر به باید ساخت وز نو آدمی حافظ