نتایح جستجو

  1. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    وفای شمع وفای شمع وفای شمعمردم از درد نمی‌آیی به بالینم هنوز مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت غم نمی‌گردد جدا از جان مسکینم هنوز روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم گل...
  2. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    پشت دریاها پشت دریاها پشت دریاهاقایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه‌ی عشق قهرمانان را بیدار کند. قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، همچنان خواهم راند. نه به آبی‌ها دل خواهم بست نه به دریا – پریانی که سر از آب بدر...
  3. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    اسم دلم اسم دلم اسم دلموقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود باید بگویم اسم دلم، دل نمی‌شوددیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شودتکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای از آسمان فاصله نازل نمی‌شودخط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود؟می‌خواستم رها شوم از...
  4. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تو می‌مانی تو می‌مانی تو می‌مانینمی‌میرد دلی کز عشق می‌گوید و دستانی که در قلبی، نهال مهر می‌کارد نمی‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی‌ها نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است تو می‌مانی در آواز پرستوهای آزاد و رها آن سوی هر دیوار تو...
  5. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    درد بی درمانمثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کندناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کندبا من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش! موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است هرکسی او را به زخمی...
  6. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بی حضور تو بی حضور تو بی حضور تودر انتظار توام در چنان هوایی بیا که گریز از تو ممکن نباشد .. تو تمام تنهایی‌هایم را از من گرفته‌ای خیابان‌ها بی حضور تو راه‌های آشکار جهنم‌اند شمس لنگرودی
  7. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    شبان عاشقمن همان شبان عاشقم سینه چاک و ساکت و غریب بی‌تکلف و رها در خراب دشتهای دور در پی تو می‌دوم ساده و صبور یک سبد ستاره چیده‌ام برای تو یک سبد ستاره کوزه ای پرآب دسته‌ای گل از نگاه آفتاب یک عبا برای شانه‌های مهربان تو در شبان سرد چاروقی برای گامهای پرتوان تو در هجوم درد من همان...
  8. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    غزلواره غزلواره غزلوارهاین عشق ماندنی این شعر بودنی این لحظه‌های با تو نشستن سرودنی‌ست این لحظه های ناب در لحظه‌های بی خودی و مستی شعر بلند حافظ تو شنودنی‌ست این سر نه مست باده این سر که مست مست دو چشم سیاه توست اینک به خاک پای تو می‌سایم کاین سر به خاک پای تو با شوق ستودنی‌ست...
  9. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    مرز جنونکلماتم را در جوی سحر می‌شویم لحظه‌هایم را در روشنی باران‌ها تا برای تو شعری بسرایم، روشن تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام سخنانم را در حضور باد این سالک دشت و هامون با تو بی‌پرده بگویم که تو را دوست می‌دارم تا مرز جنون دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
  10. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    خوب‌ترین حادثه خوب‌ترین حادثه خوب‌ترین حادثهبا همه‌ی بی سر و سامانی‌ام باز به دنبال پریشانی‌ام طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی‌ام آمده‌ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام دلخوش گرمای کسی نیستم آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام آمده‌ام با عطش سال‌ها تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام...
  11. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    محض رضای عشق تاریک کوچه‌های مرا آفتاب کن با داغ‌های تازه، دلم را مجاب کن ابری غریب در دل من رخنه کرده است بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن ای تیغ سرخ زخم، کجا می‌روی چنین محض رضای عشق، مرا انتخاب کن ای عشق، زیر تیغ تو...
  12. A

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چشم تو کاش می‌دیدم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است آه وقتی که تو لبخند نگاهت را می‌تابانی بال مژگان بلندت را می‌خوابانی آه وقتی که توچشمانت آن جام لبالب از جان‌دارو را سوی این تشنه جان سوخته می‌گردانی موج موسیقی عشق از دلم می‌گذرد روح گل‌رنگ شراب در تنم می‌گردد دست ویرانگر شوق پرپرم...
بالا