فقط با تو
من همی دارم سخن با تو ؛ فقط با تو !
نه کس خواهم که گوشش بر در دیوار دل باشد
که گوید با تو خواهد بود !
بیا خواهم سخن گفتن ز تنهایی ، ز بی تابی
چه گویم ؟ از کجا گویم ؟
مگر در این زمان جایی برای درد دل گفتن به جا مانده ؟
مگر با هر کسی شاید زبان دل
نمی دانم چرا ؟ با تو همی گویم : چرا ؟
مگر...
فقط با تو
من همی دارم سخن با تو ؛ فقط با تو !
نه کس خواهم که گوشش بر در دیوار دل باشد
که گوید با تو خواهد بود !
بیا خواهم سخن گفتن ز تنهایی ، ز بی تابی
چه گویم ؟ از کجا گویم ؟
مگر در این زمان جایی برای درد دل گفتن به جا مانده ؟
مگر با هر کسی شاید زبان دل
نمی دانم چرا ؟ با تو همی گویم : چرا ؟
مگر...
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
و ندایی که به من می گوید :
"گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است "
باز کن پنجره را...
وقتی کسی رو دوست داری از همه دنیا می گذری
تولد دوبارته اسم اونو که می بری
وقتی کسی رو دوست داری میخوای بهش تکیه کنی
بگی که محتاجشیو به خاطرش گریه کنی
وقتی کسی رو دوست داری حاضری دنیا بد باشه
فقط اونی که دوست داری عاشقی رو بلد باشه
حاضری که بگذری از مقررات و دین و درس
وقتی کسی رو دوست...
غروب است و لب دریا، بیا بنگر جنونش را
ز بی مهری کسی گویا به جوش آورده خونش را!
کجا می اینچنین موجی به جان و دل دراندازد
مگر پر کرده از آتش کسی جام درونش را
یکی بوسه زده بر گونهاش خورشید و در گوشش
چهها خوانده نمیدانم، که برد از کف سکونش را
به رقص آیم چنان موج و چو مستان کفزنان آیم
که در یا...