وقتی از دست همه دنیا خسته میشم یادم میفته اصل کاری رو فراموش کردم و مثل بچه هایی که وقتی کار اشتباهی می کنن و می رن بغل مادرشون، منم چشام رو میبندم و فکر می کنم خدا من رو بغل کرده. یه وری می خوابم و دست وپام رو جمع میکنم.(مثل یه جنین!) و احساس میکنم خدا داره موهام رو نوازش میکنه. خیلی لذت داره...