در وصل هم ز عشق تو اي گل در آتشم
عاشق نميشوي که ببيني چه ميکشم
ديشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سيل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکايتي از جور شمع نيست
عمريست در هواي تو ميسوزم و خوشم
خلقم به روي زرد بخندند و باک نيست
شاهد شو اي شرار محبت که بيغشم
باور مکن که طعنهي طوفان...