نتایح جستجو

ohhhhhhhhhhhhh my GOD

ممنونم عزیز! عکس مال خودتونه نه؟

عجب چایی.....جایمان واقعن خالی ست

بخند نبض طبیعت به کار می افتد بس است گریه که از آسمان چشمانت دوصد ستاره ی دنباله دار می افتد

به تماشای مرگ، وامانده ست مثل ِ یک جفت، چشم ِ تیز شده دهن ِ ماهی ِ فریز شده ! علیرضا رجبعلی زاده

از خواب لرزان می پرم بر قسمتم شک می کنم با کارد بر پیشانی ام نام ترا حک می کنم

آخر دلم به پای تو زنجیر می شود

5 سال پیش همین جا بودم شاید 5 سال بعد هم همین جا باشم ولی از برگ گل کاغذ سازم نامه ای شیرین می پردازم می نویسم از عشقم رازم ...نه نمی نویسم لو میرم اینجوری

جالبناکه تا خیلی

واقعن هم که از ماست که بر ماست!!!!!

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/163231-مشاعرۀ-موضوعی/page299?p=4072677

فواره وار سر به هوایی و سر به زیر چون تلخی شراب دل آزار و دلپذیر ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر

من بار سنگینم مرا بگذار و بگذر خوبم بدم اینم مرا بگذار و بگذر

تقصیر گندم است که هی آرد می شویم روشن نمود بر سر مان آسیاب را در خشکسال عاطفه مردیم، آسمان! محض رضای خود بشکن اعتصاب را از محمداکرام بسیم

تمام عمر تپیدم ظهور کن دیگر ظهور کردی و لیکن درست مانندِ- چراغ سبز، که یعنی عبور کن دیگر محمداکرام بسیم

اينروزها بهانه هايم رنگ ترا دارند. شبيه هيچ غمي نيست غم ازدست دادن دستهايت من با حضورتو با عطرتو شعرميشوم كمي تبسم كمي عشق فقط همين.........!

و غزلی از نیلوفر نیک سیر و غزلی از نیلوفر نیک سیر دلم عبور ترا درپناه کوچه شنید وحس ترد ترا تا تمام من پاشید دلم صلابت چشمان کهربای ترا نفس نفس بتپید ونفس نفس بتپید دلم کبوتروحشی اوج این گنبد برای بودن با تو قفس قفس نالید شبیه شعرشبیه تمام زیبایی دلم رها شده درحس مبهم تردید چه میشود که بیایی...

همچو چشمی که یار می‌خواهد، با همه ترس‌پاشی‌اشدر باغ، این مترسکبهار می‌خواهد. عبدالرضا مدرس زاده

چقدرشبیه کودکی هایم میشوم وقتی بهانه ی ترا دارم.

غزلی از رامین عرب نژاد غزلی از رامین عرب نژاد نه می افتد تورا دیگر از این کوچه گذر حتّی نه میگیری از احوال اسیر خود خبر حتّی نه می آری بهارت را به طبع روزهای من نه می پاشی حضورت را به رویایی دگر حتّی من از (بسیار) لبریزم درون غصّه های خود تو میخواهی مرا با غم از این هم بیشتر حتّی ومن قصد سفر...