نتایح جستجو

  1. JRG

    برگرداندن نام خليج فارس به نقشه ماهواره اي و آنلاين گوگل ارت(نیاز به كمك همه ایرانیان)كلیك كنید ...حیثیت ایران در خطره....بیاین تو ...کمک.........

    من تا حالا 4 بار تواین سایت اعتراض کردم تا این لحظه تعداد آرا 681993 Signatures Total است
  2. JRG

    کلوپ طرفداران پرسپولیس

    کل کل قرمز و آبی در این تاپیک : http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?goto=newpost&t=22125
  3. JRG

    كل كل فوتبالی

  4. JRG

    كل كل فوتبالی

    امیرطاها جان لفظ شنل قرمزیت خیلی باحال بود. ولی مثل اینکه همینا گرگه رو دارن دورش می زنن
  5. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت مردی پيش طبيب رفت و گفت: موي ريشم درد مي كند. پرسيد كه چه خورده اي؟ گفت: نان و يخ. گفت: برو بمير كه نه دردت به درد آدمي مي ماند و نه خوراكت.
  6. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت اعرابي را پيش خليفه بردند. او را ديد بر تخت نشسته و ديگران در زير ايستاده. گفت: السلام عليك يا الله. گفت: من الله نيستم. گفت: يا جبرائيل. گفت: من جبرائيل نيستم. گفت: الله نيستي، جبرائيل نيستي، پس چرا در آن بالا تنها نشسته اي، تو نيز در زير آي و در ميان مردمان بنشين.
  7. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت در سراي بركان خان ختائيان در ميان صورتها سه صورت ساخته اند. يكي نشسته و سر به جيب تفكر ميكند وديگري يك دست بر سر مي زند و به ديگر دست ريش بر مي كند و يكي رقص مي كند. بر بالاي اولين نوشته اند كه اين كس فكر مي كند كه زن بگيريم يا نه؟ در دومين نوشته اند كه اين كس زن خواسته و پشيمان شده است...
  8. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت زني كه سر دو شوهر خورده بود شوهر سيمش در مرض موت بود. بر او گريه ميكرد و مي گفت: اي خواجه به كجا مي روي و مرا به كه مي سپاري؟ گفت: به بیشرف چهارمين.
  9. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت از فضايل پشت گردني( پس گردنی) اين كه حسن خلق مي آورد، خمار از سر به در مي كند، بد رامان را رام مي سازد و ترشرويان را منبسط مي سازد و ديگران را مي خنداند و خواب از چشم مي ربايد و رگهاي گردن را استوار مي سازد.
  10. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت هارون به بهلول گفت كه دوست ترين مردمان در نزد تو كيست؟ گفت: آنكه شكمم را سير سازد. گفت: من سير ميسازم ، پس مرا دوست خواهي داشت يا نه؟ گفت: دوستي نسيه نمي شود.
  11. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت شخصي ماست خورده بود قدري به ريشش چكيده. يكي از او پرسيد كه چه خورده اي ؟ گفت: كبوتر بچه. گفت: راست ميگوئي كه زيلش بر در برج پيداست.
  12. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت شخصی در حالت نزع افتاد. وصيت كرد كه در شهر پاره هاي كهنة پوسيده بطلبند و كفن او سازند. گفتند: غرض از اين چيست؟ گفت: تا چون منكر و نكير بيايند پندارند كه من مرد ه اي كهن ام، زحمت من ندهند.
  13. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت شخصي خانه اي به كرايه گرفته بود. چوبهاي سقفش بسيار صدا مي كرد. به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد. پاسخ داد كه چوبهاي سقف ذكر خداوند ميكنند. گفت: نيك است، اما ميترسم اين ذكر منجر به سجده شود.
  14. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت كفش طلحك را از مسجد دزديده بودند و به دهليز كليسا انداخته. طلحك ميگفت: سبحان الله، من خود مسلمانم و كفشم ترساست.
  15. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت شخصي تيري به مرغي انداخت. خطا كرد. رفيقش گفت: احسنت. تير انداز بر آشفت كه به من ريشخند م يكني؟ گفت: نه، ميگويم احسنت، اما به مرغ.
  16. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت وقتي مزيد را سگ گزيد گفتند: اگر ميخواهي درد ساكن شود آن سگ را تريد بخوران. گفت: آنگاه هيچ سگي در جهان نماند مگر آنكه بيايد و مرا بگزد.
  17. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت سلطان محمود در زمستاني به طلحك گفت كه با اين جامة يك لا دراين سرما چه ميكني كه من با اين همه جامه ميلرزم. گفت: اي پادشاه، تو نيز مانند من كن تا نلرزي. گفت: مگر تو چه كرد هاي؟ گفت: هر چه جامه داشتم همه را در بر كرده ام.
  18. JRG

    داستان هاي كوتاه

    حکایت فقيهي جاحظ را گفت كه اگر ريگي از ريگهاي حرم كعبه به درون كفش كسي افتد به خدا همي نالد تا او را به جاي خود برگرداند. گفت: بنالد تا گلويش پاره شود. گفت: ريگ را گلو نباشد. گفت: پس از كجا نالد؟
  19. JRG

    كل كل فوتبالی

    استقلالیها هم به گوش باشن رای گیری به نفع پرسپولیس داره ادامه پیدا میکنه. بجنبین
  20. JRG

    كل كل فوتبالی

    دیروز چه خبر بود صدر جدول. این پرسپولیس و سپاهان باهم گاوبندی کردن که اختلاف امتیازشون رو تا هفته آخر حفظ کنن؟؟!!!!!
بالا