نتایح جستجو

فعلاً که از اصل حقوق هم خبری نیست، چه برسه به اضافاتش!:mad:

اول اینکه تبریک میگم.:gol::gol::gol: دوم اینکه، شرکت کاری به ادامه تحصیل شما نداره. شما وظیفه داری در ساعات کاری ، در محل کارت حاضر باشی ، یعنی به فرض 14 روز کار و 14 روز استراحت، شما حق غیبت در اون 14 روز کاریتو نداری. ولی اون 14 روز استراحتت ، آزادی هر کاری دوست داری انجام بدی، از جمله تحصیل...

نه عزیز، ما هستیم، من خودم لااقل روزی یک بار به تاپیک سر میزنم، اصلا یه جورایی عادت کردم. ولی خبر خاصی نیست که بگم. گروه ما یه کلاس عقب افتاده داشت، که جمعه این هفته برگزار شد. نامردا به جمعه مونم رحم نکردن!

سلام بر همه دوستان گلم؛ الآن که تقریبا یک هفته از شروع آموزش های تخصصی گروه اول می گذره، تازه حس می کنم که دوره آموزشی شرکت نفت رو میگذرونم!:smile: استادایی که الآن داریم، مهندسایی هستن که حداقل 10، 15 سال در زمینه ای که تدریس می کنن سابقه کار تخصصی دارن:)، من که واقعاً از اینکه سر کلاسشون...

سلام علیکم و رحمت الله، آره ، اون موجود چندش آوری که میگی، منم امروز صبح که رسیدم ، یه کوچول موچولوشو توی اتاق دیدم!

بچه هایی که ماهشهرین (سری دوم POGC) ، آب و جارو کنید که ما با سابقه های POGC (سری اولی ها! :دی) کم کم داریم نزول اجلال می کنیم! زودتر پاشید شتری، گاوی، گوسفندی بیارید جلو پامون زمین بزنید، وگرنه به همایونیمون برمی خوره ها! :دی

نه ، اون موقع (9:30 -10:00) سر کلاس خوابیم! :دی بعد ساعت 10 پامیشیم میریم یه چایی می زنیم با کیک و سن ایچه اضافه، که خوابمون بپره! استکاناش زیاد تمیز نیست. ولی از حق نگذریم ، به ما کیک تازه میدن.

نه مهندس، اون محل مقدسی که توی عکس مشاهده می کنید(با اون حال و هوای معنویش! :دی)، ضلع جنوب غربیه سالن همایشه، که با ابتکار مسئولین زجرآوران، فرش شده. نمازخونه اول صبحا بسته اس، دست ما هم از چادر نماز کوتاهه، ولی بچه ها مبتکرتر از این حرفان، یه عده با خودشون ملافه ای، لباس نرمی، چیزی میارن، پهن...

سلام عباس جان، حال و احوال؟ آره، باغبان می گفت، این تاخیر در شروع کلاسا حساب شدس، تا بعدن بتونید با برنامه کاری عسلو هماهنگ بشید.(از بابت سحرخیزی و این صحبتا...) یعنی فقط کافیه اونجا هم یه سالن همایشی، چیزی باشه، تا عسلو رو با خودمون هماهنگ کنیم...!!! :biggrin:

آره داداش، کبک ما هم خروس می خونه، هم بندری می رقصه...:D آره ذوبو بیخیال ، آخه 800 هم شد حقوق؟ بیا با هم میریم عسلو، 14 روزشم بیکاریم، میریم دنیا رو می گردیم، صفا میکنیم... (البته تا مجردیم! :دی)

مسلماً بیشتر از این حرفاست. سر کلاس مقرارات اداری که رفتی ، بهت می گن. ما یه بار ضرائبو گذاشتیم، بچه ها شاکی شدن:mad:، وگرنه دوباره می گفتم. می گفتن ، جیک و پوک حقوق ما رو دادین دست ملت، آمارمون غلط شده، حالا هر کی میرسه میگه، خُب به سلامتی اینقدر می گیرید...

میگه فقط یه سلام کرد، آخر سر میگی اسمش رب گرِه، نه رپ گر حالا رپ گره، رب گره، رب گره ، مپ گره، هر چی باشه رب گر باشه رب گر آقا، یه دونه باشه شلوار میل کبریتی پاشه پیرهنش مارک پی او جی سی باشه حالا ذوب آهنو بیخیال، بیا پیش ما نیای میشیم سیریش ما!:heart: :w32: نگو نمیشه... نگو نمیای... نگو...

سلام بر دوستان گلم ، داوود جون چه خبر؟ ایشالا همیشه به عروسی و شادی. شرط میبندم دیشب یه عده از فک و فامیلو دور خودت جمع کردی و از مصائب و سختی های کار تو شرکت نفت براشون سخنرانی کردی و اشک همشونو درآوردی...:biggrin: دروغ میگم؟!!:biggrin: این yas_85 گل ما هم ماهشهر که بودیم از فراغ یار رنگ پریده...

هه هه...:biggrin: پس یه شبه کویر رو دان کردی، بابا دمت گرم، ما رو هم دریاب.;)

دقت کردی وقتی این باد گرم می وزه، انگار سشوار گرفتن رو صورتت؟؟!!!!:biggrin:

هوای اونجا چطوره؟ هنوز غبارآلوده؟

داود گلم چطوره؟ مثل اینکه دیشب توی فرودگاه الاف شدین؟! هوای اصفهان چطوره؟ اینجا که خود بهشته، جات خالی!!!!!!!!!!

سلام آقا شهرام گل، مهندس سایه ات سنگین شده، نمیای از این ورا. خدا رو شکر که شما به وضعیت مطلوب رسیدین. ما که هنوز عسلویه رو به چشم ندیدیم، خدا بهمون رحم کنه!

من که زمینی رفتم، ساعت 21:00 خونه بودم. هوای شهر ما خیلی خنکه، وقتی رسیدم، مثل کسی بودم که از جهنم به بهشت اومده. شب اول رست ، به من که خیلی حال داد.:D دوستانی که فردا میرید ماهشهر، ما جا رو برای شما خالی کردیم، فعلا یه هفته حال کنید، چون رست ما که تموم شه، میشیم 500 نفر ، و حالا یکی باید...

خدا کنه!:razz: