ای عشق تو ما را به کجا می کشي اي عشق
جز محنت و غم نیستي، اما خوشي اي عشق
این شوري و شیریني من خود ز لب توست
صد بار مرا مي پزي و مي چشی اي عشق
چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز
تا باز تو دستی به سر من می کشي اي عشق
دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش
چندان که نگه می کنمت هر ششی اي...