نتایح جستجو

  1. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    دیگر به هر که می نگرم از تو چهره ای است آخر تو در نقاب که ای ؟ چند صد تنی؟؟؟؟؟؟
  2. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را دارم ای گل جهان با من است تو تا با منی جان جان با من است چو می تابد از دور پیشانی ات کران تا کران آسمان با من است
  3. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو چای می خوری و داغ می شود دل من بگو چگونه به فنجان حسودی ام نشود و پای وسوسه هایی نشسته ای ،بنشین ولی مخواه به شیطان حسودی ام نشود
  4. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی را داده ای صد ناز و نعمت یکی نان جوین آغشته در خون
  5. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    شیطان که رانده شد به جز یک خطا نکرد خود را برای سجده آدم رضا نکرد شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز او سجده را بر آدم و این بر خدا نکرد
  6. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم گرفته و از هر چه عشق سیر شدم و مثل کودکی خود بهانه گیر شدم شناسنامه همیشه دروغ می گوید تمام آینه ها گفته اند که پیر شدم
  7. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    در این سکوت شکستم بیا صدایم کن بیا از این شب بی انتها جدایم کن بیا مرا چون دوباره در دل شب درون بستر هفت آسمان رهایم کن
  8. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    اینجا دلم برای تو هی شور می زند از خود مراقبت کن و نگذار هیچ وقت ...
  9. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    از دل و دیده گرامی تر هم هست؟ آری دست! زین همه گوهر پنهان در تن و جان بی گمان دست گرانقدر تر است
  10. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو از حوالی یونان باستان ، هلنا دلت بزرگ ترین معبد جهان ، هلنا من از معابد مخروبه اساطیری گرفته ام ز خداوند تو را نشان ، هلنا
  11. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    دیشب غزلی سرود عاشق شده بود با دست و دلی کبود عاشق شده بود افتاد و شکست و زیر پاها له شد آدم که نکشته بود عاشق شده بود
  12. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    دشمن دوست نما را چه توان کرد علاج شاخه را مرغ چه داند که قفس خواهد شد
  13. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی که این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
  14. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    زیبا شدن که حاصل بهبود نسل هاست در خانواده تو جداندر جد است، نیست؟
  15. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    یک لحظه خواست روی زمین خم شود نشد می خواست شبیه حضرت آدم شود نشد کوشید خواب های قشنگی که دیده بود در خاطرش دوباره مجسم شود ، نشد
  16. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    دل خوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خداوند که معشوقه من بالایی ست
  17. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    نا امیدم از زمین . از زمان پاسخم نه این نه آن نمی دهد پاره های این دل شکسته را گریه هم دوباره جان نمی دهد
  18. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    من و درگیر سکون بودن و اوجی تا هیچ جرات بال مرا خوب بهم ریخته ای
  19. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟؟؟
  20. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    یک شب نشست و عشق تو را رشته رشته کرد رسید رشته های تو را تا طناب شد می خواست خودکشی کند و صبح روز بعد او مرده بود و خواسته اش مستجاب شد
بالا