نتایح جستجو

  1. ناشناس آشنا

    داستان های واقعی زندگی من.........داستان دوم

    داستان دوم تازه از خانه بیرون آمده بودم اصلا انتظار تلفنت را نداشتم هم به خاطر اینکه همیشه عادت داشتی برای صحبت با من با خانه تماس بگیری وهم چند روز پیش که در مسافرت بودم ،با هم صحبت کردیم و اوضاع خانه را تعریف کردی وبا حرفهایی که زدی به من اطمینان دادی اوضاع را آرام نگه داری وکار عجولانه...
  2. ناشناس آشنا

    داستان های واقعی زندگی من.........عاشقانه

    داستان اول هزار سال هم بگذرد یاد تو از خاطرم محو نخواهد شد. قامت ایستاده ات رادرآن کوچه ی باریک هنوز به یاد دارم.... وسر به زیریت را.......... نمی دانم چرا سر به زیر بودی مثل روزهای اول ...... خطایی کرده بودی شاید........ اما من خیلی وقت بود خطایت را فراموش کرده بودم. فراموش که نه..... اما...
بالا