ساده است نوازش سگی ولگرد.
شاهدِ آن بودن که
چگونه زیر غلتکی میرود
و گفتن که: «سگ من نبود.»
ساده است ستایش گلی،
چیدنش،
و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد.
ساده است بهرهجویی از انسانی؛
دوست داشتنش بیاحساس عشقی؛
او را به خود وانهادن
و گفتن که: «دیگر نمیشناسمش.»
ساده است لغزشهای خود را...