نتایح جستجو

  1. ahmadlinux

    بحث حضرت یونس و جواب دندان شکن کودک

    دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد. معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد. دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟ معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ...
  2. ahmadlinux

    عجیبت ترین وصیت نامه و بخشش پس از مرگ

    پس از مرگ یک میلیونر آمریکایی، معلوم شد که او تمام اموالش را به سه زن مسن که با او هیچ نسبتی نداشتند بخشیده است. در وصیتنامه مرد میلیونر آمده بود: ” من در جوانی، به خواستگاری این سه خانم رفتم اما هیچ کدام درخواست ازدواجم را نپذیرفتند. بنابراین به کسب و کارم چسبیدم و میلیونر شدم، حال آن که اگر...
  3. ahmadlinux

    جنی و مشت گیری از مردان

    یه روزی یه مرده نشسته بود و داشت روزنامه اش رو می خوند كه زنش یهو ماهی تابه رو می كوبه سرش. مرده میگه: برا چی این كارو كردی؟ زنش جواب میده: به خاطر این زدمت كه تو جیب شلوارت یه تیكه كاغذ پیدا كردم كه توش اسم جنى (یه دختر) نوشته شده بود … مرده میگه : وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی...
  4. ahmadlinux

    زن و مرد

    خانم ناهید نوری : به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید ! برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید ! مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید ! به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید تورا روز اول به...
  5. ahmadlinux

    تیزهوشی یک مادر شوهر زرنگ!

    خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود‎. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki ‎ زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می...
  6. ahmadlinux

    راز گربه در مراقبه معابد بودائی

    در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام مراقبه ی راهب ها مزاحم تمرکز آن ها می شد . بنا بر این استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد . این روال سال ها ادامه پیدا کرد و یکی از اصول کار آن مذهب شد . سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت . گربه هم...
  7. ahmadlinux

    گفتمان شتر و مامانیش

    آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت: بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟ شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟ بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا...
  8. ahmadlinux

    برای شــــنیده شدن شاید باید چون گودیوا برهـــنه شد

    (Godiva) همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود. وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد . اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز می زد. بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو...
  9. ahmadlinux

    اولین طلاق 11 سپتامبر

    اولین طلاق پس از حادثه 11 سپتامبر مربوط می شه به مردی که محل کارش طبقه 103 برج تجارت جهانی بوده، ولی در روز حادثه به جای اینکه سر کارش باشه، خونه دوست دخترش خواب بوده! تلویزیون رو هم ندیده بوده که بدونه چه خبره! خانمش زنگ می زنه. آقا گوشی رو بر می داره. خانمش می پرسه عزیزم حالت خوبه؟ کجایی؟ آقا...
  10. ahmadlinux

    علا قه به چرچیل

    چرچيل(نخست وزير سابق بريتانيا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای مصاحبه می‌رفت. هنگامی که به آن جا رسيد به راننده گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.. راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم" چرچيل از علاقه‌ی اين فرد به خودش...
  11. ahmadlinux

    اخرین پیام مادر

    زلزله زدگان فقط می خواهند لحظه های جاودان را به یاد بیاورند. نام های قهرمانان بی نشان، معمولی هستند اما یادشان تا ابد در تاریخ چین باقی خواهند ماند. زندگی آنها در گذشته عادی بود اما پس از فاجعه «سی چوان» خیلی ها تبدیل به قهرمان شدند. شاید این دیگر برای خودشان روشن نباشد که چه کاری انجام دادند،...
  12. ahmadlinux

    اندر احوالات ایرانی جماعت

    خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟» گفت: «می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم...
  13. ahmadlinux

    دوست عزیز

    باز هفت سين سرور، ماهي و تنگ بلور، سكه و سبزه و آب، باز نوروز سعيد، باز هم سال جديد، باز هم شادي عيد، باز باران بهار، باز اسفند و گلاب، باز آن سوداي ناب، كور باد چشم حسود، باز تكرار دعا، يا مقلب القلوب، يا مدبر النهار، حال ما گردان تو خوب، راه ما گردان تو راست.نرم نرمك ميرسد اينك بهار.خوش به حال...
  14. ahmadlinux

    به دنبال خدا نگرد

    به دنبال خدا نگرد خدا در بيابان هاي خالي از انسان نيست خدا در جاده هاي تنهاي بي انتها نيست به دنبالش نگرد خدا در نگاه منتظر کسي است که به دنبال خبري از توست خدا در قلبي است که براي تو مي تپد خدا در لبخندي است که با نگاه مهربان تو جاني دوباره مي گيرد خدا آن جاست در جمع عزيزترين هايت خدا...
  15. ahmadlinux

    مــــــــغـــــــــز

    بالاخره دكتر وارد شد ، با نگاهي خسته ، ناراحت و جدي . دكتر در حالي كه قيافه نگراني به خودش گرفته بود گفت :'متاسفم كه بايد حامل خبر بدي براتون باشم , تنها اميدي كه در حال حاضر براي عزيزتون باقي مونده، پيوند مغزه .' 'اين عمل ، كاملا در مرحله أزمايش ، ريسكي و خطرناكه ولي در عين حال راه ديگه اي...
  16. ahmadlinux

    امان از دست خانم ها!

    یک خانم 45 ساله که یک حمله قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود. در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند خدا رو دید و پرسید: آیا وقت من تمام است؟ خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید. در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد کشیدن پوست...
  17. ahmadlinux

    سال 3000میلادی چهارشنبه سوری

    بدو بدو بیا !!! اورانیوم غنی شده داریم 25 درصد تا 100 درصد یه ذرشو ببر یه منضومه را نابود کن
  18. ahmadlinux

    آيا مي دانيد 4 کلاهبردار برتر دنيا چه کساني هستند ؟

    هميشه دانشمندان يا هنرمندان نبوده‌اند كه با انجام كارهايي كه قبلاً كسي آن را انجام نداده و يا با خلق اثري كه مشابه آن وجود نداشته، به تاريخ پيوسته باشند. كلاهبرداران هم در تاريخ جايي براي خود دارند. بوده‌اند كساني كه در دنيا چيزهايي را جعل كرده‌اند كه عقل جن هم به آن نرسيده. البته ما در تاريخ...
  19. ahmadlinux

    به نام خداوند مرد افرین

    به‌نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین رژ و ریمل و خط چشم و کرم /...
بالا