نتایح جستجو

  1. Elham.M

    روز قیامت

    روز قیامت روز موعود فرا رسیده بود. تمامی گسل های روی زمین به لرزه افتاده بودند و زلزله ای به قدرت بیست و هشت «ریشتر» تمامی کره زمین رو می لرزاند و ت می داد، بطوریکه نیمکره شمالی از نیمکره جنوبی کاملا جدا شده بود. طوفانی به سرعت پانصد و پنجاه کیلومتر در ساعت، در کل سطح کره زمین...
  2. Elham.M

    راستي يادم رفت بگم استاد امروز قرار شد 11 كلاسو تموم كنه.ميبيني شانسو:weirdsmiley:

    راستي يادم رفت بگم استاد امروز قرار شد 11 كلاسو تموم كنه.ميبيني شانسو:weirdsmiley:
  3. Elham.M

    داستان هاي كوتاه

    ماجرای دو گرگ ماجرای دو گرگ ماجرای دو گرگ دو تا گرگ بودند كه از كوچكی با هم دوست بودند و هر شكاری كه به چنگ می آوردند با هم می خوردند و تو یك غار با هم زندگی می كردند. یك سال زمستان بدی شد و بقدری برف رو زمین نشست كه این دو گرگ گرسنه ماندند و هر چه ته مانده لاشه های شكارهای پیش مانده...
  4. Elham.M

    سلام گلم:gol:.داري چيكار ميكني؟يعني تا 4 بمونيم؟:cry:من اصلا حوصله ندارم.:w06:

    سلام گلم:gol:.داري چيكار ميكني؟يعني تا 4 بمونيم؟:cry:من اصلا حوصله ندارم.:w06:
  5. Elham.M

    بله.میتونم بپرسم چی خوبه:w20:؟

    بله.میتونم بپرسم چی خوبه:w20:؟
  6. Elham.M

    دانشگاه صنعتی بابل.شما چطور؟

    دانشگاه صنعتی بابل.شما چطور؟
  7. Elham.M

    بله.مکانیک میخونم.

    بله.مکانیک میخونم.
  8. Elham.M

    سلام.ممنون.شما خوبین؟

    سلام.ممنون.شما خوبین؟
  9. Elham.M

    سلا عزیزم:cowboy:.خیلی خوش گذشت:victory:.بیشتر از دفعه های قبل.جات خیلی خالی بود:gol:.ایکاش...

    سلا عزیزم:cowboy:.خیلی خوش گذشت:victory:.بیشتر از دفعه های قبل.جات خیلی خالی بود:gol:.ایکاش میومدی.ولی کاری که خواستی انجام نشد:cry:.آخه اصلا امکانش نبود.شرمنده:redface:.
  10. Elham.M

    سلام عزیزم.بالاخره تو هم اومدی;).من هم ورودتو به باشگاه تبریک میگم:thumbsup2:.

    سلام عزیزم.بالاخره تو هم اومدی;).من هم ورودتو به باشگاه تبریک میگم:thumbsup2:.
  11. Elham.M

    بدون شرح

    بدون شرح ... ! بدون شرح ... ! بدون شرح ... !
  12. Elham.M

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری من بنــده عــاصیم رضای تو کجاست تــاریک دلم نــور و ضیـای تو کجاست ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی آن بیع بود لطف و عطـای تو کجاست مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری - اثر استاد محمود فرشچیان...
  13. Elham.M

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خدا را دوست دارم خدا را دوست دارم خدا را دوست دارم خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با هر username كه باشم، من را connect می كند خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی كند . خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با یك delete هر چی را بخواهم پاك می كند خدا را دوست دارم ،...
  14. Elham.M

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    راه و رسم عاشقی راه و رسم عاشقی راه و رسم عاشقی من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد. اما من! هرگز...
  15. Elham.M

    داستان هاي كوتاه

    همراز یكدیگر باشیم همراز یكدیگر باشیم همراز یكدیگر باشیم در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند...
  16. Elham.M

    داستان هاي كوتاه

    درس زندگی درس زندگی درس زندگی در آخرین روز ترم پایانی دانشگاه، استاد به زحمت جعبه سنگینی را داخل کلاس درس آورد. وقتی که کلاس رسمیت پیدا کرد، استاد یک لیوان بزرگ شیشه ای از جعبه بیرون آورد و روی میز گذاشت. سپس چند قلوه سنگ از درون جعبه برداشت و آنها را داخل لیوان انداخت. آنگاه از دانشجویان...
  17. Elham.M

    فريدون مشيري

    اشکی در گذرگاه تاریخ اشکی در گذرگاه تاریخ اشکی در گذرگاه تاریخ از همان روزی كه دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی كه فرزندان آدم صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرد گرچه آدم زنده بود از همان روزی كه یوسف را برادرها به چاه انداختند از...
  18. Elham.M

    داستان هاي كوتاه

    مهر مادری مهر مادری Motherhood Love مهر مادری My mom only had one eye. I hated her... she was such an embarrassment مادر من فقط یك چشم داشت. من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود She cooked for students & teachers to support the family اون برای امرار معاش خانواده برای...
  19. Elham.M

    داستان هاي كوتاه

    نمی توانم ! نمی توانم ! نمی توانم ! كلاس چهارم "دونا" هم مثل هر كلاس چهارم ديگري به نظر مي رسيد كه در گذشته ديده بودم. بچه ها روي شش نيمكت پنج نفره مي نشستند و ميز معلم هم رو به روي آنها بود. از بسياري از جنبه ها اين كلاس هم شبيه همه كلاسهاي ابتدا يي بود، با اين همه روزي كه من براي اولين...
  20. Elham.M

    داستان هاي كوتاه

    سفر به اعماق تاريك خيال سفر به اعماق تاريك خيال سفر به اعماق تاريك خيال وقتي يه گربه مي اومد روي ديوار ، توي آفتابي هواي پاك روزهاي خوب از درخت سيب بوي تازگي فواره مي زد ، مرغها گربه رو مي ديدند چشمكي به هم مي زدند و ريسه مي رفتند ، جوجه ها همديگر رو خبـر مي كردن و مي دُيدن پيش مرغشـون...
بالا