نتایح جستجو

قلب سرزمین عجیبیست زیرا هم دادگاه عشق است و هم زادگاه عشق

خداوندا آنکه را عقل دادی چه ندادی ؟........................و......................آنکه را عقل ندادی چه دادی ؟

گویند خدا همیشه با ماست ای غم نکند خدا تو باشی ...........:gol:

با معرفت تره :smile:

ساده بودنت ، صداقتت و محبتت رو خالصانه و با اشتیاق تقدیم می کنی بدون اینکه بدونی .................. حالا قضاوت با شما می شه فراموش کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من که هرگز !!!!!!

بد جور تنهایم ................. حتی خودم هم نیستم ............

معتادیم به تکرار جملات کلیشه ای ...... مادر ، زن و یا دوست دختر بهانه ای بیش نیست ............

بزرگترین بدبختی ما این است که با بدبخت کردن دیگران خوشبخت باشیم .

عاشق تره..........

مرا بسوزانید و خاکسترم را بر آبهای رهای دریا بر افشانید، نه در برکه، نه در رود: که خسته شدم از کرانه های سنگواره و از مرزهای مسدود

گیاه وحشی کوهم نه لاله ی گلدان مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم مرا به خانه مبر زادگاه من کوه است ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون به زیر سنگی یک روز می شوم مدفون سرشت سنگی من آشیان اندوه است جدا ز یار و دیار دلم نمی خندد ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه...

عاقبت بند سفر پایم بست می روم ، خنده به لب ، خونین دل می روم از دل من دست بدار ای امید عبث بی حاصل

زندگی یعنی همین درد ها ................. یک زمانی سوپر استار سینما بود عکسش روی در و دیوار شهر و اکنون ببینید روزگار با او چه بی رحمانه تا کرده که ................ زندگی یعنی درد .... برای سلامتیش دعا کنیم ........دعا کنیم ما هم درد داریم ...............خدایا ما چقدر ضعیفیم که خود را دردمند می...

این کلمات و جملات نیستند که زیباند و زیبائی را خلق می کنند بلکه ........ زیبائی یک حس غریبه ؛ زیبائی یک دنیای ناشناخته است ، زیبائی یک عالم جداست ............ زیبایی را باید احساس کرد ........ آه که این کلمات و جملات چقدر کوچک اند در مقابل زیبائی ....

تنها دست نوشته ام این است : خدایا دوستت دارم به همان اندازه که تو مرا دوست داری ...............

در تنهاییم تنها یک کلمه را تکرار میکنم و آن این است ..تنهایم .

فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند . اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم . که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود . میدان جنگ می تواند میدان دوستی...

پارسی .............!!!! سالهاست که بیگانه ای ..................

احساس یک کلمه است و داشتنش یک دنیا کلمه ..........

درد من چشمان مشتاق و رنجور دخترکی است که به کفش های بی ارزش ما دوخته شده است تا شاید با سیاه کردنش ............ یا پسری که از شدت سرما در خود پیچیده و چشمانش به عقربه های ترازوی کوچکی است که این روزها همدم لحظه های تنهایی او شده و ........... آن یکی بهتر از افسر راهنمایی با چراغ های سبز و...