چی ميخوند كه چون تازه زبون باز كرده بود بيشتر مثل قطار سوت ميكشيد.
همسايه ها كه بچشون هم به زور تو خونه نگه ميداشتن. خيلي خر بود عشق مشق حاليش نبود فقط جفتك مينداخت.
يه سايبون تو حياط درست كرده بودم براي اينكه همسايه ها نبيننش. همش اعتراض ميكردن كه از تو خونتون چند وقتيه صداي عر عر مياد... ما هم...