درد قلب من
از اضطراب نیست
از عصبانیت نیست
درد قلب من از درد دنیاییست که یک شبش را بی درد نخوابیدم
درد قلب من
از خجالتیست که وقتی روی تخت هستم از پدر و مادرم میکشم
درد قلب من شاید...
از زمانیست که خودم را
نا توان تر از هر کسی میبینم
درد من درد دنیا و جامعه ایست
که کثیف بودنش
روی سطل آشغال های خیابان ها را کم کرده است...
درد من این است...
که در میان گرگها هر چه میکنم نمیشود چون بره ایمعصوم زندگی کنم
درد من تیکه ها ی مردمی است که فکر میکنند باید مانند آن ها رفتار کنی
نمیدانم چرا هیچکس درک نمیکند
که هیچ یک از ما انسان ها
هیچ گاه شکل هم نخواهیم شد
نمیدانم چرا هیچکس درک نمیکند فرق انسانها را
چرا درک نمیکنند هر یک فرد به خودش تعلق دارد نه به افراد دیگر
نمیدانم چرا برایشان سخت است
درک این که مرا در قبر خویش و تو را در قبر خود می نهند
درد قلب من از این هاست
از این که نمیتوانند بفهمند
هر انسانی
میتواند تغییر کند...
یک روز تنهای تنها
یک روز عاشقه عاشق
سلام
خوبین اشکان همیشه عزیز؟
خواهش می کنم، اختیار دارید.
ما که فقط یه دونه داداش اشکان گل داریم، خیلی هم قبولش داریم و مخلصشم هستیم.
ممنون از نوشته ها و عکسای قشنگت داداش.
سلامت باشید.
آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است ..!
وقتی میخواهد با منطق حرف بزند؛ احساساتی میشود ..
وقتی از احساسش میگوید؛ آرزوهایش لو میرود ..
وقتی از آرزوهایش یاد میکند؛ حسرتش رو میشود ..
وقتی حسرتهایش را روشن میکند؛ منطق میتراشد ..
و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش ..
میان ابرها سیر میکنم
هر کدام را به شکلی میبینم
که دوست دارم …
میگردم و دلخواهم را پیدا میکنم
میان آدمها اما …
کاری از دست من ساخته نیست
خودشان شکل عوض میکنند
بـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …
بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم
بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم
بـرای بـوسـه ای کـه نـبــود
بـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــد
بــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت ..