و کاش
ادمها
ادمها
می توانستند
لحظه ایی جای همدیگر بنشینند
جای دلهای هم
جای نگرانی ها
و دلتنگی هایشان
کاش ادمها
ادمها
می توانستند
بیشتر از اینی که هست
دوست بدارند
می توانستند
ساده بگذرند
اما ساده نباشند
کاش
دلهای یی می شدند بلورین
که پیدا می شد صداقتشان
کاش
کاش کمی باور
باور ادمهای ساده را
باور می کردند
کاش
کاش
ای کاش های بی شمارم
ای کاش های بی شمارم
مرا ببرید
به جایی که نه کاشی باشد و نه اهی