یارانراد

یارانراد

کاربر ممتاز
کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , از زیر اسمان خدا
عضویت
آخرین بازدید
ارسال ها
1,141
پسندها
3,813
امتیاز
114

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یارانراد
    در من چیزی گمشده
    هم رنگ من
    چیزی همانند
    تن
    که نه
    همانند بال باتن
    در من چیزی گمشده
    که سالهاست
    تمام من
    شده
    جای خالی
    ...........................
    در من چیزی گمشده است
    چیزی که با نور وذرات
    غوغا می کند می کند در نزدیکای خورشید
    چیزی که در عین نبودن هست
    و در عین بودن نیست
    هم پیدا و هم پنهان
    هم اشکار و هم نهان
    و کجاست
    ام گمشده؟
    که معمای من
    با او
    حل می شود
    یارانراد
    من اونقدر مرد نیستم که یک مادر باشم




    پاپای - رابرت آلتمن

    مادر مادر مادر
    اخ هروقت این کلمه را می شنوم
    به این جایگاه غبطه می خورم

    هیچ جایگاهی در دنیا به اندازه ی جایگاه مادر مقدس و نجیب و پاک نیست

    چرا؟
    خیلی ساده است
    چون
    این مادران هستند
    که انسان ها را میسازند
    مردها هر کاری کنند
    هر چقدر تلاش و فدا کای و از خود گذشتگی از خوشان نشان دهند
    بازهم به این جایگاه نمی رسند
    چون هرچه دارند را مدیون مادران هستند
    و اگر هرچه هستند
    بخاطر این است
    که روزگاری در دامان مادری ساخته شده اند
    مادرها خالق مرد انگی ها هستند
    و مردها مدیون مادرها
    خوشبحال تمام دختران که روزی مادر می شوید
    خوشبحالتان
    که خدا در شما زیبایی مادرشدن و این انسان سازی را دیده
    کاش
    قدر این زیبایی را بدانید
    و کاش تمام مردها قدر مادر ها و زن ها را بدانند
    کااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش
    مادر مادر مادر
    اخ
    ......
    یارانراد
    شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
    که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
    مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
    گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
    تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
    بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
    کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز
    تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
    بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
    شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
    پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
    گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
    دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
    مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
    با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
    که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان
    گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم
    از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
    wwwparvane
    سلام مجدد....وظیفه بووووود داداش عزیزم...
    چه جالب انشالله قسمت شما باشه....
    **آگاهدخت**
    ‏‏‏

    دوفنجان مکث و یک لحظه سکوت

    به احترام نام قشنگ دوست

    آنان که ز ما دور ولی در دل و جانند...

    بسیار گرامی تر از آنند که دانند

    گفتیم که شاید که ندانند...بدانند 
    
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا