Shahab
پسندها
7,962

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
    ﻫﻮﺍ ﺧﻴﻠﯽ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭﺗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ .
    ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺩﻳﺪﻧﺪ .
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺷﻜﺎﺭﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ،
    ﻭ ﺟﺎﻡ ﻃﻼﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﺏ ﺑﻨﻮﺷﺪ ،
    ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﻡ ﺯﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻳﺨﺖ .
    ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ،
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺧﻴﻠﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ،
    ﺍﮔﺮ ﺟﻠﻮﯼ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮﻡ ،
    ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ:
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺟﻬﺎﻧﮕﺸﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﯾﮏ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﺮﺁﻳﺪ ؛
    ﭘﺲ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ .
    ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻣﺴﻴﺮ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﺭﯼ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﻤﯽ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻣﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﺏ
    ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺍﺳﺖ .
    ﺍﻭ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻦ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﮔﺸﺖ .
    ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯼ ﻃﻼﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺳﺎﺧﺖ ،
    ﺑﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﻬﺎﻳﺶ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ؛
    ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ .
    ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﻫﺮ ﻋﻤﻠﯽ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺧﺸﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﺑﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺳﺖ ...
    ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ...
    ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ ،
    ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ،
    ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ،
    ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ .
    نگاه همه به پرده سینما بود.
    (جشنواره فیلم های 10دقیقه ای بود به گمانم...)
    اکران فیلم شروع شد.
    شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق...
    دو دقیقه از فیلم گذشت
    سه ، چهار، پنج ...
    هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق!
    صدای همه درآمد.
    اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
    ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
    و به یک معلول قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید..

    جمله زیرنویس فیلم: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.

    خدایا شکرت
    جاروبرقی:D
    هان یک کلام از مادر عروس:d
    من قشنگ میخام:D
    اهوم ما اینیم رفیق:d

    من برم لالا کنم دوسم : )
    شبت شیک
    در پناه خدا : )
    آینه:D
    هاع خو اینم حرفیه:d
    شالاپ نکن قشنگ دست بزن خو:d
    آروم همساده ها خابن.خخخخ
    اهوم عچقن:D
    به این راحتیم نبودآآآ راضی نمیشد :d ولی داغون شاید بود : ) دی خو به استاد باس احترام گذاش : )
    هاع بزنگ کف قشنگه رو به افتخارم:d
    اهوم همیشه خوب میام:dپس در ادامه ی بحث قبلی دست و جیغ و هورآآآ...خخخخ
    اهوم بچه محلا بودنآآآ :)
    اهوم ما همه باهمیم:) ترم پیش یکی از استادا پروژه 3 نفره بهمون داد گفتیم نمیتونیم ما 4تا 4 تا دوس شدیم:d یا دو تایی یا چهارتایی یا هیچی :| طفلی استاد گف 4 تا :| :D
    ماشالا : )
    عصن خلایق ..:d والا :دی
    آرع...بسی کیف درونی دارد.خخخخ
    9یه بار پیش اومد که نرفتم...آخه روم نشد...رفتم دیدم نصف بچه ها تو سایتن اونا هم دیر اومده بودن روشون نشده بود برن:دی بقیه هم خاب بودن...فقط 9 نفر سرکلاس بودن...هفته آخر این مزایا رو هم داره:d
    خاهش میکنم دشمنت خجل بشه ایشالا : )
    حیف که هس...ولی خو باس تنبیه شود دیگر:d
    فوش که آرع ولی یه سوز مشترک هم دارع:D
    هاع همیشه صبا 9 به جا 8 رفتم کلاس:d
    شما گل پسری : )
    هاع سپردمش به خدا : )) باس با ترکه بزنیمش:D

    این عکسا رو به اشتراک بذار تا همه در غم هم شریک باشیم:cry:
    :D :d :D
    خو همون سعادته که عصن قسمت من نشدآآآآ:d
    شما سالاری : )
    واگذارش کردم به خدا:d
    اما من منظورم همون جیگرکی بود،از اونا که بوش تا هزار فرسنگ به مشامِ آدم می رسه!
    همین یکی مونده از قدیمیاااا...مهدیه هم که آبجیمه رفیق نیس...بقیه بی معرفدن...مخصوصن موصن...
    خودم می دونم!
    من که سال خوبی شروع کردم،دارم پشت هم اتفاقات خوبم و رقم می زنم...[IMG]
    اهوم اینجام رفیق
    مخلصیم... : )
    آخی منم دیروز رفتم...خخخ فردا رو بگو 8 صب چه جوری سرکلاس باشم من؟:D اهوم هم رو به راهم هم رو به رشد:d
    خاهش میکنم مگه رفیق قدیمی چندتا دارم؟: )
    سالاااار نگو این حرفو
    بیا ک بدجور منتظرتم ، دلمون پوسید وولا :D
    داش کی بریم مالزی؟:D
    یک همیشه یک است. شاید در تمام عمرش نتوانسته بیش از یک باشد.

    امابعضی اوقات می تواند خیلی باشد:

    یک دنیا ،

    یک سرنوشت ،

    یک خاطره ،

    یک عشق پاک،

    و یا " یک دوست خوب مثل تو "
    واسه تبلیغات :/
    اوهوم :|
    چه خبر از تهیه ی کتاب؟ :\
    اقا ما فردا میحرکتیم . پس فردا پیشتیم.
    موضوع رله هم نگفتی ..باشه ...دارم برات
    وسلام.
    ی همایش هست تو مالزی:D
    :d
    نه باو نگرفت هیچ بدترم شد
    :dعمومیام بالای پنجاه اختصاصیام زیر پنج
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا