رفتیم ی رستورانی قهوه خوردیم چشمم به لیست خورد به پسر عموم گفتم چانو می خوری من میگم بیاره گفت باشه بگو بیاره وقتی آورد پسر عموم تعجب کرد منم نتونستم طاقت بیارم از خنده منفجر شدم....بغلمون دو تا دختر بودن اونا هم مث من فهمیدن چی شد اصلأ ی وضعی داشتم 1 ساعت ناز پسر عمومو میکشیدم که منو ببخشه از دستم دلگیر شد
سلاااااااام بر آجی محبوب جوووووووووون خودم:))))))
خوبی آجی جووووووووووون.
دیگه به بچه ها قول دادم از الآن تا بعد امتحانا باشگاه نیام
وضعیت درب و داغوووووووووونه