(رها)
پسندها
1,761

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چارە‌نوس



    ماڵاوایی حاجی لەق لەق ، دەم داچەقاندن رەشۆڵی
    جیک جیک مه‌لوچکێ ، ھاتوچۆی جۆگە
    خەتێک بەرۆ نوقته ی نادیار
    سەردی و گەرمی چاوەڕوانی
    ناوچاوترشاننی تاق و ته‌نیایی و بێ دەنگی
    به گوڵۆڵه ی ناسزا داویانه له نێو چاوی ئاسمان
    لە نێوان جه‌نگ خەیاڵ و چاوەڕوانی ، لاشه‌م ھەڵقورتە ی کرد
    دەم هەوێ لە دیواری بێ دەنگی بێمه ده‌رێ
    له نێوان بێ دەنگی ، دەنگی ئەوپەری هاواری نادیار
    هه‌نگاوەکانم کوڵ ، کوڵ تر له داوێنی ژنێک له فه‌ڕه‌نگ
    دەنگێک نوقم تر و پڕ تر له ژیانی پووڵدارێک
    ژیان دەمی داچەقاندوه بۆ چارە‌نوسی نادیار
    ده‌ریچه ی سەرم باز کرد ؛
    پڕ له هاوار ، دەنگ ، گۆرانی ، مۆر و سەرمۆر
    ده‌ریچەم داخست ، رۆیشتم به بێ دەنگی
    چاو و گۆێی چارە‌نوس به‌سترا بوو
    *=*=*=*=*=*=*=*=*

    نویسنده : مسعود ( خودم )
    مثل برگی زرد
    که جا مانده روی دست باد
    در سینه ی تنگ ام
    لبریز هق هق پاییزی ام ..

    { سیدمحمد عباسی }
    مثل برگی زرد
    که جا مانده روی دست باد
    در سینه ی تنگ ام
    لبریز هق هق پاییزی ام ..



    { سیدمحمد عباسی }
    تو را که می دیدم
    دست و پایم را گم می کردم
    حالا که نمی بینمت
    تمامم را گم کرده ام ...


    { مهسا قدیمی }
    هر آدمی را به خلوتت راه نده ، در عكس های دستجمعی شان غایب باش ..
    نقدشان نكن و بگذار در جهل مركب بپوسند .. داستان هایت را بازگو نكن ...
    آدم ها می آیند و با تو چای می خورند و یابو برشان می دارد كه تو را شناخته اند ،
    كه تمامت كرده اند ...
    بیشتر سكوت كن و خیلی خیلی كمتر حرف بزن ..
    صبح های زود را از دست نده .. ورزش كن .. ساز بزن .. نترس .. نترس .. نترس ..
    از این دیوانه خانه برو ...
    { ... }
    ما مردمان عادی گاهی دلمان می خواهد خوشبخت باشیم ،
    نان گرم بخوریم یا بندرهای دنیا را نه در کارت پستال ها بلکه به صورت زنده ببینیم
    ما مردمان عادی خیلی آرزوهای دیگر هم داریم
    که ما فرصت شمردنش را نداریم و شما حوصله ی شنیدنش را ندارید ..

    { احمدرضا احمدی }
    نفسم بند نفسهای کسی هست که نیست
    بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست
    غرق رویای خودش پشت همین پنجره ها
    شاعری محو تماشای کسی هست که نیست

    درخیالم وسط شعر کسی هست که هست
    شعر آبستن رویای کسی هست که نیست
    کوچه در کوچه به دستان تو عادت میکرد
    شهری از خاطره منهای کسی هست که نیست

    مثل هرروز نشستم سرمیزی که فقط
    خستگی های من و چای کسی هست که نیست
    زیر باران دو نفر, کوچه ، به هم خیره شدن
    مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست ..



    { احسان کمال }
    [مسابقات هنری] – مسابقه نقاشی شماره 05 -جدایی و دوگانگی
    بیا با هم حرف بزنیم
    مثل خورشید با گل آفتاب‌گردان
    تو بگویی
    وُ
    من دورت بگردم !


    { رضا کاظمی
    تا گرمی آغوش تو هست
    ایمان نمی آورم
    به
    آغاز فصل سرد ..


    دیروز به لبخندی و امروز به اخمی
    هر روز خوشی ها شده ناچیزتر از پیش !
    چون برگ که با شاخه درآویخته ، پاییز
    با خاطره هاییم گلاویزتر از پیش ...

    { مژگان عباسلو }
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا