یوکابد امامی
پسندها
38

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می شکند ،

    یک زندگی به پایان می رسد.

    وقتی تخم مرغ به وسیله نیروئی از داخل می شکند ،

    یک زندگی آغاز می شود

    تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود
    حاجتی در دل بی تابم داشتم...

    به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از

    تو حرکت و از خدا برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد.

    دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را

    داشته ای ! و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه

    می کرده است ؟!

    .... و قسم می خورم که راست می گفت .

    شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید

    چیزی را دوست داشته باشید و به رایتان ناپسند افتد. خدا میداند

    و شما نمیدانید.

    ( بقره، ۲۱۶٫)
    "کمتر بترسید؛ بیشتر امیدوار باشید.
    کمتر بخورید، بیشتر بجوید.
    کمتر آه بکشید، بیشتر نفس بکشید.
    کمتر متنفر باشید، بیشتر عشق بورزید.
    و بعد خواهید دید که همه چیزهای خوب از آنِ شما خواهد شد."
    می خواهم برگردم به روزهای کودکی
    آن زمان ها که :
    پدر تنها قهرمان بود
    عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
    بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود
    بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند
    تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
    تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
    و معنای خداحافـظ، تا فردا بود.....!
    فدات شم عزیزم یک چند تا چیز باحال توی لب تاب دیدم دیشب دوست داشتم اپ کنم برات ولی خب نتم قطع شد و یک چند ساعت هم رفتم پیش مادر بزرگم اومدم خیلی دیر بود گیج و منگ بودم اگه نت وصل باشه خون برات ظهر میفرستم
    این هم دیدم خوشگل بود گفتم برات بزارم بخونی
    سگی نزد شیر آمد و گفت با من کشتی بگیر
    شیر سر باز زد .
    سگ گفت : نزد تمام سگان خواهم گفت .
    شیر از مقابله با من می هراسد
    شیر گفت :
    سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند
    که با سگی کشتی گرفته ام !!!
    رسم خوب‌اوج‌گرفتن
    عقاب وقتی می‌خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه‌ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می‌نشیند!
    می‌دانید اتفاق چیست؟ گردبادی که از رو‌به‌رو بیاید!
    عقاب به محض این‌که ‌آمدن گردباد را حس‌کرد، بال‌های خود را می‌گشاید و اجازه می‌دهد ‌باد، او را با خود بلند کند.
    به محض این‌که طوفان قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده‌ی بلند‌پرواز، سر خود را به‌سوی آسمان بلند می‌کند و عمود بر طوفان می‌ایستد و مانند گلوله‌ی توپی، به سمت بالا پرتاب ‌می‌شود. او آن‌قدر با کمک باد مخالف، اوج ‌می‌گیرد تا به ارتفاع موردنظر برسد و آن‌گاه با چرخش خود به‌سوی قله‌ی موردنظر، در بالاترین نقطه‌ی کوهستان، مأوا می‌گزیند.
    آتشی نمى سوزاند " ابراهیم " را ،

    و دریایى غرق نمی کند " موسى " را ؛

    مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان "نیل" می سپارد ،

    تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش ؛

    دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ،

    سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد !

    مکر زلیخا زندانیش می کند ،

    اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند...

    از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!

    که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،

    و خدا نخواهد ؛

    نمی توانند ...

    او که یگانه تکیه گاه من و توست !
    وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،

    امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛

    پس

    هیچ وقت نا امید نشو ،

    بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
    فقط ارزو دارم اگه بین الحرمین نرفتی انشاله با اقا افشین بری .............................واقعا عرش خداست روی زمین چنان عظمتی داره که ادم تسخیر میکنه هیچی را جز عظمت نمی تونی حس کنی
    اى ماه بنى هاشم خورشید لقا عباس
    اى نور دل حیدر شمع شهدا عباس
    از دست غم دوران من رو به تو آوردم
    دست من بیکس گیر از بهر خدا عباس
    دشمنت شرمنده باشه شما اوکی باشید من هم خوشحال میشیم
    هر وقت رسیدی آخر خط یادت باشه معلم کلاس اول می گفت: نقطه سر خط...
    هيچ جاي نوميدي نيست
    تا زماني كه ستارگان در شب ميدرخشند
    و تا هنگامي كه شب سكوتش را بر شبنم ها مي نشاند
    و خورشيدصبح طلايي را به ارمغان مي اورد
    جاي نوميدي نيست هر چند
    اشك ها چون سيل بر چهره جاري شود
    ايا بهترين عاشق روزگار نيستند
    انان كه همواره قلبت را احاطه كرده اند...؟
    این حرفا چیه معامله و......................
    از تو که تحصیل کرده ای عزیزم بعید ........................ببین همه چیز درست میشه .....................فقط باید به خدا مطمین باشی ...................از ته دلت بخواه میشه ........به قول مادربزرگم ،ستار دری نبست که 100در نگشاید :redface:
    بهش بگو من شوهر مردنی نمی خوام ................... من شوهری می خوام که باهام تا اخر عمر بمونه و خوشحالم کنه .................. بگو بهتره زود خوب شی ..........بگو حاالا حالا کارت دارم ..........دیدیش بهش بگگو به هیچ عنوان اسم مردن نیاره ...............خودت هم باهاش مث یک مریض برخورد نکن ......................مث یک ادم عادی مث موقع که اتفاقی نیفتاده ....................... هم تو و هم بقیه رفتارتون جهت فکری براش درست میکنه تازه بعد همه اینها دلتون براش نسوزه ................معمولا مریض می خواد خودش لوس کنه و بقیه دلسوزیش کنن و نازش بکشن ولی این کار برای این مفید نیست چون روحیه نداره ........................یادم پدربزرگم تا لحظه اخر داشت از درد می مرد برمیگشت می گفت من چیزی ام نیست هر چی خدا بخواد تازه من میخوام خوب شم ............................امید خیلی مهمه
    چه خوب پس هم استانی هستیم هاااااااااااااا ................. اصلا نبابد بفهمه که استرس داری یا نگرانش ها بزار یک جورایی فک کنه بی خیالی و مطمینی نتیجه اش 100درصد بهبودیه اگه این از چشمات بخونه مطمین میشه که خوب میشه ......................... انشاله که به سلامتی بیاد و عملش هم خوب پیش میره
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا