S
پسندها
1,982

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام آجی خوشل خودم....
    خوبی طلا؟؟... زودی بیا که آجی امشب خعلی خوابش میاد.... میخواد زودی به بخوابه...
    آجییییییییییییی؟؟؟...... تجایی گلم؟؟...:w05:
    ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
    ﺑﻨﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟
    ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ
    ، ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ
    . ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ
    .ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ !
    … ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ .
    ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻟﻮﮐﺲ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ،ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ .
    ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ
    ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ \' ﺯﻫﺮ\' ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ\' ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ -\...'
    ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
    ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ !
    ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ؟
    ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ِ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ،
    ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ
    ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎ آﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﻨﻪ
    میگم آجی بیا فردا شب تا هادی سلام کرد منو تو خداحافظی کنیم.... از نوع واقعنی واقعنی... خب؟؟
    اینطوری اول ما رفتیم... نه اون..:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
    قربونت برم .... خوشحال میشم اگه برات کاری بکنم....;););)
    برو برو گلم... آروم بخواب ... بالایی هواتو داره..:smile:
    شبت خوششش
    آره ... بهش گفتم آجیه من خدای فلسفه ست... بهله..;);)

    بریم طلا خانومم.... کاش میشد ببینمت... دوس داشتم هر کاری میتونم برات بکنم... ولی فاصله نمیذاره... پس میسپرمت به خودشو.. فقط برات دعا میکنم...:w24:
    توام منو یادت نره.... دعا کن برام... محتاجم اجی...:(
    دوست دارم هزارتااااااااااااااااااااااااااا:heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart:
    خیلی مواظب دلت باش...;)
    شبت آروم آروم آروم...:w40::w40::w40::w40:
    آره بابا من دیگه شناختمش.... حناش برا من رنگی نداره...:biggrin::biggrin::biggrin:
    اسم کتابیه که خواهر زادش براش خریده...
    سلام
    ممنونم ازتون، خیلی خوشحالم کردید...
    امیدوارم هر جا که هستید سلامت و سربلند باشید...:smile:
    من موهام رو دوست دارم:biggrin:
    ولی بخدا بخاطر شما اومدم
    ولی خیلی خستم.صبح هم کار دارم بخدا
    من دیه برم بخوابم.ولی مدیونین پشت سرم بحرفینا:biggrin:
    با ارزوی بهترین ها...شبت خوش.فعلا بای
    اشکال نداره .... پسرخاله که داره خداحافظی میکنه..:razz:
    البته واقعنی...:w15::w15:
    هستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم....
    ;)
    کاش میشد بریم یه جا که 3تایی باشیم... نمیشه؟؟؟
    منم چون نتونستم تصورش کنم... ذهنیتم نسبت بهش تغییر کرد...:biggrin::biggrin:
    ولی سگ خور... مرد زندگی که هست...;);)

    اونکه از بدیهیاته....;);)
    کشتی مردی در یک طوفان عظیم غرق شد اما این مرد به طرز معجزه آسایی نجات یافت و توانست خود را به جزیره ای برساند.
    این مرد با هزاران زحمت برای خود یک کلبه ساخت ...
    روزی برای تهیه آب به جنگل رفته بود وقتی به کلبه برگشت در کمال ناباوری دید که کلبه در حال سوختن است.
    ... به بخت بد خود لعنت فرستاد و بعد شروع به گله کردن از خدا کرد که : خدایا تو مرا در این جزیره زندانی کرده ای و حالا که من با این بدبختی توانسته ام این کلبه را برای خودم درست کنم باید اینگونه بسوزد!!!
    مرد با همین افکار به خواب عمیقی فرو رفت ....
    صبح روز بعد با صدای بوق یک کشتی از خواب پرید. او نجات یافته بود!
    در حینی که روی کشتی بود از ناخدا پرسید چگونه فهمیدید که من در این جزیره هستم؟
    ناخدا پاسخ داد :
    .
    .
    .
    .
    .
    ناخدا پاسخ داد با دودی که دیروز از اینجا علامت میدادی!!!
    ترسیدم خواهر .... گفتم نکنه فردا این یارو قصابه بیاد بگه این چه زنی بود برا من پیدا کردی.... خب خداروشکر...:smile:
    وایییییییییییییی.... فک کن یه قصابه سیبیلو بور... وایییییییییییییی:confused:
    ولی انصافا بچه هاش خوشلن....;)
    فدای خنده های آجی....;););););)
    این پسرخاله ی منم که در جمع خانواده ست.... مارو دیگه تحویل نمیگیره...:(
    توي پيج ملک عبدالله پادشاه عربستان يک ايرانيه کامنت گذاشته:
    الملک عبدالله اقرا....:
    گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ
    ... گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ!!!:w15::w15::w15:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا