خدایا مرا ببخش
به خاطر درهایی که زدم و در تو نبود ...
اشک هایی که ریختم و برای تو نبود...
راه هایی که رفتم و را ه تو نبود....
حرف هایی که زدم و حرف های تو نبود...
خدایا مرا ببخش
که از تو وفا دیدم و بی وفایی کردم...
رحمت دیدم و زحمت دادم...
مهربانی دیدم و نامهربانی کردم...
خوبی دیدم و بدی کردم...
خدایا مراببخش
که همه درها را زدم جز در تو،و در خانه ی تورا در آخر زدم....
که بندگانت را بخشنده تر از تو پنداشتم...
که شیطان را تکیه گاهی محکم تر از تو پنداشتم...
خدایا مرا ببخش
که گاهی کفر گفتم...
و به دنبال تو در آسمان ها گشتم درحالی که تو درون منی،با منی هر لحظه،هرآن...
خدایا
تو چگونه با من ماندی را نمی دانم.داناییم در این حد است که این قدر مهربان و بخشنده ای که مرا با هزاران هزار گناه میبخشی و ناشکری های مرا فراموش میکنی و بامن میمانی.
دستم را گرفتی و رها نکردی،در زمان طوفان ها مرا در آغوش گرفتی .
خدایا ای آشنای غریب ،ای مونس تنهاییم ،ای رفیق و یاورم!
زبانم از گفتن این همه خوبی قاصر است،فقط می توانم بگویم:"دوستت دارم ...."و سکوت کنم.
به خاطر درهایی که زدم و در تو نبود ...
اشک هایی که ریختم و برای تو نبود...
راه هایی که رفتم و را ه تو نبود....
حرف هایی که زدم و حرف های تو نبود...
خدایا مرا ببخش
که از تو وفا دیدم و بی وفایی کردم...
رحمت دیدم و زحمت دادم...
مهربانی دیدم و نامهربانی کردم...
خوبی دیدم و بدی کردم...
خدایا مراببخش
که همه درها را زدم جز در تو،و در خانه ی تورا در آخر زدم....
که بندگانت را بخشنده تر از تو پنداشتم...
که شیطان را تکیه گاهی محکم تر از تو پنداشتم...
خدایا مرا ببخش
که گاهی کفر گفتم...
و به دنبال تو در آسمان ها گشتم درحالی که تو درون منی،با منی هر لحظه،هرآن...
خدایا
تو چگونه با من ماندی را نمی دانم.داناییم در این حد است که این قدر مهربان و بخشنده ای که مرا با هزاران هزار گناه میبخشی و ناشکری های مرا فراموش میکنی و بامن میمانی.
دستم را گرفتی و رها نکردی،در زمان طوفان ها مرا در آغوش گرفتی .
خدایا ای آشنای غریب ،ای مونس تنهاییم ،ای رفیق و یاورم!
زبانم از گفتن این همه خوبی قاصر است،فقط می توانم بگویم:"دوستت دارم ...."و سکوت کنم.