گاهی گمان نمی کنی ولی خوب میشود /                     گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی  بساط عیش خودش جور می شود/                     گاهی دگر،تهیه به دستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه/                             گه با دوصد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است/                           گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست/                     گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود/                           گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما /                                  یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می رود/                         از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت/                          گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم کجایی چه می کنی /                                 بی عشق سر نکن که دلت پیر می شود