s_aa

• 

  مسعود.م

• Apr 8, 2014

زندگی تو این فضا واقعا لذت خاصی داره... محیطی سراسر هیجان...
خاطرم هست یه بار ظهر صدای یک هواپیما مکرر به گوش می رسید بعد از یک ساعت پدر اومد وقتی ازشون پرسیدیم - من و داداش همزمان - گفتن که یکی از هواپیماها یکی از چرخ هاش باز نمیشده و با مهارت خلبان نشسته... بعدها فیلمش در قضای مجازی هم منتشر شد و سر و صدای زیادی ایجاد کرد...
البته این محیط گاها با حوادثی همراه شده...
مثلا همسایه خودمون - یک خلبان واقعا دوست داشتنی - با پسر کوچکش رابطه فراتر از تصوری داشتند تا این که پدر در یک پرواز به شهادت رسید

• 

  مسعود.م

• Apr 8, 2014

اتفاقا من یکی داشتم که متاسفانه ازش دور شدم... اما تو دانشگاه بچه ها هستند منتها به جز یکی با بقیه صمیمی تا اون حد نشدم

خب ادم باید تاریخچه مکانی که 20 سال از زندگی خودش رو اون جا گذرونده بدونه....
شما اصلا به مباحث هواپیما علاقه ای دارید؟ خلبانی چی؟

• 

  یارانراد

• Apr 7, 2014

نیکی وپرسش
خب زودتررررر

• 

  مسعود.م

• Apr 7, 2014

یکی از دوستاتون رو پیدا کنید تا باهاش درددل کنید... این واقعا یک نعمت بزرگیه که ادم یک دوست واقعی داشته باشه....

اره متاسفانه...
تو تاریخچه پایگاه میخوندم که تو سال 1340 حداکثر دمای منطقه به 55 میرسیده اما با درخت کاری کم نظیری که انجام شده در طی 5 سال این دما اگر اشتباه نکنم به 44 رسیده... واقعا کار رویایی به نظر میاد
البته کنار پایگاه دریاچه سد دز هم هست که تاثیر زیادی داشته...
البته این انبوه درختان جلوی صدای جت ها رو هم میگرفته... حساب کنید روزانه پرواز بیش از 100 جنگنده...

• 

  مسعود.م

• Apr 7, 2014

اما صحبت کردن راه خیلی خوبیه تا با ارامش بعدش که به دست میارید تصمیم مناسبی رو بگیرید...
این گل ها واقعا بوی عالی دارند...
پشت خونه یک منطقه ای بود که پله داشت می رقت بالا بعد دو طرف این پله ها گل های کاغذی قرمز بود...که به یک استخر ختم میشد
کنار پله ها به جنگلی میرسیدی و از یک مسیری عبور میکردی که دوطرفش انواع درخت های میوه بود که من عاشق توت های خوشمزه اش بودم...
این مسیر ختم می شد به یک زمین فوتبال... یعنی یک زمین فوتبال در دل جنگل....

حیف که حالا طبیعتش از بین رفته...

• 

  مسعود.م

• Apr 7, 2014

ما معمولا عادت داریم زود به زود به قول هایی که دادیم عمل می کنیم




[IMG]

[IMG]

• 

  مسعود.م

• Apr 7, 2014

خب حالا خیلی موضوع تغییر کرد...
پس فقط میمونه صحبت با افراد...
بازم پیشنهاد میکنم از فضای مجازی وهمین باشگاه استفاده کنید...

• 

  mohsen-gh

• Apr 7, 2014

زنده باشی خواهرم...
منم از دعای خیرتون محروم نکنین...

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

هستید...........

بدرود دوست خوبم............یاعلی

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

سحر خان با اجازه من باید برم.............چند دقیقه دیگه باید خودم رو برسونم..............شب خوبی براتون ارزو میکنم

التماس دعا ........دعا دعا...........یاعلی

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

........ بزرگوارید شما............ب زودی فراموش میکنید...........میدونم

زمان همه چیز رو ب دوستتون روشن میکنه.................

حتی اگه از روی عمد و علاقه هم باشه .........روزی زمان پشیمونش میکنه...........

این ی قانونه..............

• 

  مسعود.م

• Apr 7, 2014

wow... پس همه یه چیزی دیدن اما اصلا بهتون نمیادا
خب به هر حال عادت های غلط رو باید تغییر داد... این طوری فقط به خودتون ضرر میزنید...
نکته بعد این که باید این که نمیتونید جواب طرف مقابل رو بدید تمرین کنید تغییرش بدید تا بتونید از حق خودتون دفاع کنید...

بعد از روبه رو شدن با مشکلات همین باشگاه مهندسان جای خوبیه در موردش صحبت کنید

• 

  mohsen-gh

• Apr 7, 2014

ممنون خواهر خوبم...
لطف کردی... :gol:
اینو ببینین جالبه:
http://darbanagha.blogfa.com/post/45

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

حرف دیشب منم ک گفتم تمرکز کنید روی اینکه چرا بدون مشورت با شما کاری کردن ب خاطر همین بود ک همین برداشت نباشه

جمله دومتون رو هرچند ک متوجه نشدم..........اما در کل...........دوران خوبی هست.......هرچند ک الان از هم دلخور باشید.......

اما بعدا یاد اوری میشه...............اگر حتی خدای نکرده هم تحملشون سخته براتون...........اما خاطره خوبی ب جابذارید

• 

  مسعود.م

• Apr 7, 2014

پس کلا ارامش خودتون رو همیشه حفظ کنید
چرا با کسی حرف نمی زنید؟
خب تمرین کنید واکنش نشون بدید.... البته اول از دوست و فامیل شروع کنید.... اصلا کار سختی نیست...

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

بر بخوره..........

لازم بود............

اگه واقعا دوستتون باشه .............باید متوجه بشه........حتی چند وقت بعد.........

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

چشم...........نمیدونستم

چ خبر ........صحبت کردید با دوستتون؟

• 

  مسعود.م

• Apr 7, 2014

سلام مجدد
واقعا خوشحالم کردید
پس عادت خیلی خوبی دارید...
چون تجربه نداشتم میپرسم... این وقفه های طولانی و بعد تصمیم گیری چه حال و هوایی داره؟
اخه ما از بچگی عجول بودیم

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

نخیرم.........حالش خوبه نگاه کن




ن دیگه................ب هر مسیری هم مستقیم نمیگن.........:D

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

مسیر مستقیم همیشه درسته.............گمراهی هم توی مسیر مستقیم خیلی کمتره

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

• 

  nazanin1991

• Apr 7, 2014

• 

  nazanin1991

• Apr 7, 2014

سحرممم ایه 29 و 30 فاطر و امشب بخون خوبه ...

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

اهوم............

خب جاده ها همشون پر پیچ و تاب هستند...............برای رفتن من از خونه خودمون............ب خونه داییم............باید کلی پیچ جاده رو طی کنم ک ب خونه اونا برسم

در حالی ک می شد ی جاده مستقیم وجود داشته باشه

بعد این جاده رو شاعر با راه های ارتباطی انسان ها مقایسه کرده بود..............

حالا اگه شعرش رو پیدا کردم براتون میزارم

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

چی چگونه می فهمند

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

........... یادم نیست ب چی

یعنی ب جمله ای ک ب یادش می افتم........


تقریبا این جمله توش بود

هان ای دل از پیچ تاب جاده ها میشود فهمید ک انسانها چگونه با هم در ارتباط اند..............البته شعر بودشا............من تفسیرش کردم

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

این از همه باحال تره...........

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

ع واقعا......منم همینطورم........اما بیشتر بدون فکر به پیچ های جاده ها نگاه میکنم!!!!!! و یاد ی جمله می افتم......


نه دیگه ...........فقط برسم زنگ میزنم میان دنبالم..........

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014

اهوم............. جاده هارو توی شب دوست دارم............

تا دزفول تقریبا 6 ساعت..........بستگی به راننده هم داره هااااا ........مثلا من اون دفعه 4 ساعت رفتم

• 

  پسر بهاری

• Apr 7, 2014