s_aa
پسندها
4,070

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اتفاقا من یکی داشتم که متاسفانه ازش دور شدم... اما تو دانشگاه بچه ها هستند منتها به جز یکی با بقیه صمیمی تا اون حد نشدم

    خب ادم باید تاریخچه مکانی که 20 سال از زندگی خودش رو اون جا گذرونده بدونه....
    شما اصلا به مباحث هواپیما علاقه ای دارید؟ خلبانی چی؟
    یکی از دوستاتون رو پیدا کنید تا باهاش درددل کنید... این واقعا یک نعمت بزرگیه که ادم یک دوست واقعی داشته باشه....

    اره متاسفانه...
    تو تاریخچه پایگاه میخوندم که تو سال 1340 حداکثر دمای منطقه به 55 میرسیده اما با درخت کاری کم نظیری که انجام شده در طی 5 سال این دما اگر اشتباه نکنم به 44 رسیده... واقعا کار رویایی به نظر میاد
    البته کنار پایگاه دریاچه سد دز هم هست که تاثیر زیادی داشته...
    البته این انبوه درختان جلوی صدای جت ها رو هم میگرفته... حساب کنید روزانه پرواز بیش از 100 جنگنده...
    اما صحبت کردن راه خیلی خوبیه تا با ارامش بعدش که به دست میارید تصمیم مناسبی رو بگیرید...
    این گل ها واقعا بوی عالی دارند...
    پشت خونه یک منطقه ای بود که پله داشت می رقت بالا بعد دو طرف این پله ها گل های کاغذی قرمز بود...که به یک استخر ختم میشد
    کنار پله ها به جنگلی میرسیدی و از یک مسیری عبور میکردی که دوطرفش انواع درخت های میوه بود که من عاشق توت های خوشمزه اش بودم...
    این مسیر ختم می شد به یک زمین فوتبال... یعنی یک زمین فوتبال در دل جنگل....

    حیف که حالا طبیعتش از بین رفته...
    ما معمولا عادت داریم زود به زود به قول هایی که دادیم عمل می کنیم:D




    [IMG]

    [IMG]
    خب حالا خیلی موضوع تغییر کرد...
    پس فقط میمونه صحبت با افراد...
    بازم پیشنهاد میکنم از فضای مجازی وهمین باشگاه استفاده کنید...
    زنده باشی خواهرم...
    منم از دعای خیرتون محروم نکنین...
    سحر خان با اجازه من باید برم.............چند دقیقه دیگه باید خودم رو برسونم..............شب خوبی براتون ارزو میکنم

    التماس دعا ........دعا دعا...........یاعلی
    ........ بزرگوارید شما............ب زودی فراموش میکنید...........میدونم

    زمان همه چیز رو ب دوستتون روشن میکنه.................

    حتی اگه از روی عمد و علاقه هم باشه .........روزی زمان پشیمونش میکنه...........

    این ی قانونه..............
    wow... پس همه یه چیزی دیدن اما اصلا بهتون نمیادا:D
    خب به هر حال عادت های غلط رو باید تغییر داد... این طوری فقط به خودتون ضرر میزنید...
    نکته بعد این که باید این که نمیتونید جواب طرف مقابل رو بدید تمرین کنید تغییرش بدید تا بتونید از حق خودتون دفاع کنید...

    بعد از روبه رو شدن با مشکلات همین باشگاه مهندسان جای خوبیه در موردش صحبت کنید
    حرف دیشب منم ک گفتم تمرکز کنید روی اینکه چرا بدون مشورت با شما کاری کردن ب خاطر همین بود ک همین برداشت نباشه

    جمله دومتون رو هرچند ک متوجه نشدم..........اما در کل...........دوران خوبی هست.......هرچند ک الان از هم دلخور باشید.......

    اما بعدا یاد اوری میشه...............اگر حتی خدای نکرده هم تحملشون سخته براتون...........اما خاطره خوبی ب جابذارید
    پس کلا ارامش خودتون رو همیشه حفظ کنید:D
    چرا با کسی حرف نمی زنید؟
    خب تمرین کنید واکنش نشون بدید.... البته اول از دوست و فامیل شروع کنید.... اصلا کار سختی نیست...
    بر بخوره..........

    لازم بود............

    اگه واقعا دوستتون باشه .............باید متوجه بشه........حتی چند وقت بعد.........
    سلام مجدد
    واقعا خوشحالم کردید:smile:
    پس عادت خیلی خوبی دارید...
    چون تجربه نداشتم میپرسم... این وقفه های طولانی و بعد تصمیم گیری چه حال و هوایی داره؟
    اخه ما از بچگی عجول بودیم:D
    نخیرم.........حالش خوبه نگاه کن




    ن دیگه................ب هر مسیری هم مستقیم نمیگن.........:D
    مسیر مستقیم همیشه درسته.............گمراهی هم توی مسیر مستقیم خیلی کمتره:D
    اهوم............

    خب جاده ها همشون پر پیچ و تاب هستند...............برای رفتن من از خونه خودمون............ب خونه داییم............باید کلی پیچ جاده رو طی کنم ک ب خونه اونا برسم

    در حالی ک می شد ی جاده مستقیم وجود داشته باشه

    بعد این جاده رو شاعر با راه های ارتباطی انسان ها مقایسه کرده بود..............

    حالا اگه شعرش رو پیدا کردم براتون میزارم
    ........... یادم نیست ب چی:D

    یعنی ب جمله ای ک ب یادش می افتم........:confused:


    تقریبا این جمله توش بود

    هان ای دل از پیچ تاب جاده ها میشود فهمید ک انسانها چگونه با هم در ارتباط اند..............البته شعر بودشا............من تفسیرش کردم:D
    ع واقعا......منم همینطورم........اما بیشتر بدون فکر به پیچ های جاده ها نگاه میکنم!!!!!! و یاد ی جمله می افتم......


    نه دیگه ...........فقط برسم زنگ میزنم میان دنبالم..........
    اهوم............. جاده هارو توی شب دوست دارم............

    تا دزفول تقریبا 6 ساعت..........بستگی به راننده هم داره هااااا ........مثلا من اون دفعه 4 ساعت رفتم:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا