self.f_t_m990
پسندها
6,162

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تفاهممون تو حلق نمیدونم کی ، مام خانواده فرهنگی هستیم خیر سرمون
    سلف : خو پ چرا این همه درس خوندیم؟ اونم همچین رشته ای :| کور و کچل کردیم خودمونو که آخرشم نریم سر کار :| حداقل از اولش میرفتیم آبیاری گیاهان دریایی..من زورم میاد :|
    نازی تو غلت کردی ..تو جوونیای مایی[IMG][IMG]
    عه ؟ نازی من مامان بابام جفتشون معلمن..ینی بودن :D بچه فرهنگیم خیر سرم :ی

    منم نمیتونم کار نکنم ..ولی کار کردنم ضررای خودشو داره :|
    من اصن حرف نزدم هنوز :|

    موقعیت واسه شناخت طرفش باو ..چرا فکرت همش اونوری میره ؟
    الی من اصن اگه از رو بیکاری و بی ... نبود هیچ وخ این کلاسا رو هم نمیرفتم چه معنی داره زن بره سر کار :|
    به نظر من باید تو اجتماع باشه نه در اون در حد که همش سر کار باشه و به زندگیش برسه :|
    ها الی ! مامان منم معلمه ... همین بساطو داریم ..هنوزم :|

    ولی خو من نمیتونم کار نکنم :|
    اونقدرا هم سرمایه ندارم سلف ....در حد شروع فعلا :ی

    بقیه اش بستگی به این داره که شرکته بگیره یا نه :|
    یه چی خیلی مهم دیگه هم هست نازی و سلف ..

    به نظرم زن نباید خیلی خودشو درگیر کار کنه ..... من مامان خودم کارمند بوده ..من بچگی از صبح تا ظهر همیشه یا مهد بودم یا خونه مامان بزرگ ....تازه یه کمم بزرگتر شدم مدرسمون شیفت عصر بود ..مامانم شیفت صبح ..اصن از صبح تا عصر مامانمو نمیدیدم و مسئولیت خواهر گودزیلای خونه خراب کنمم با من بود :D خب خودم خیلی سختی کشیدم از نظر کارمند بودن مامانم... دوست ندارم آینده بچه های نداشتمم مثه خودم بشه ..میدونین.... بالاخره ادم اگه راهی رو انتخاب میکنه به نظرم باید تا تهش بره ..من اگه بخوام شرکت بزنم واسه کار دائم میخوام ...نه یکی دو سال ...اینم یه مشکلمه که درگیرشم :| و از طرف دیگه هم خوشم نمیاد بیکار بیشینم خونه :ی
    نمیدونم الی جون :|
    اگه سرمایه داری میتونی از آدمای با تجربه تو کادرت استفاده کنی شرکتو ببری جلو :D
    سلف : مرض و کوفت ! خو بچه مردم دق کرد اینجا :|

    الی : خو پس بیخیال اون ... نمیدونم ... باید فک کرد روی موقعیت
    نازی : به استخاره به هیچ عنوان اعتقاد ندارم :smile:

    تو چه موقعیتی بذارمش؟ :ی اصن خودم در موقعیتی نیستم که بتونم اونو تو موقعیت بذارم :دی

    ------------
    سلف : مردمو معطل خودت کردی سلف؟
    سلف سرمایه اولیه رو بابا جونم تقبل کرده :ی تازه خودش اصرار داره بزنم تو کار آزاد ...میگه کار دولتی واس پارتی داراس ...الکی خودتو تلف نکن :ی

    تجربه شو ندارم ..واسه همین موندم چیکار کنم ..:|
    کصافدا کجا بودین؟

    باید یه اعترافی کنم: بهتون معتاد شدم اوزیا[IMG][IMG]
    الی اولا من همش 10 ماه از تو بزگترم:D ، الی 2 حالت داره یا باید تجربه داشته یا سرمایه برای اینکه یه شرکت بزنی البته نظر منه ببین اگه یکیشو داشتی بزن
    برادر : اینجا همش تلپ بوداااااا ..شانس شوماس .. سرکارت نذاشته ..یحتمل مشکلی پیش اومده که نیومده !
    الی
    خداییش مام درگیر حضار شدیم الکی الکی [IMG]

    خو باید ببینی اونم همینجوری هست یا نه ! سعی کن یه جورایی بذاریش تو موقعیت تا بتونی بسنجیش ...

    به استخاره هم که اعتقاد نداری :d
    _______________________
    سلف : خو این برادر اینجا تلف شد نامرد [IMG]
    :razz:
    آقا نمیایی بگو نمیام!
    منو چرا سرکار میذاری:razz:
    یخ زدم امروز سرقرار:w00:
    حضار خدا خفتون نکنه ...اصن به شما چه

    من حس ریاست ندارم ولی خیلی تابع قوانینم ..ینی وقتی دو طرف به یه توافقی میرسن ..خییلی بدم میاد و اعصابم بهم میریزه اگه طبق قوانین توافقی عمل نشه:| در واقع اون روی الی رو میبینین :D

    سرمایه که حتما میخواد + اجاره یه جا برای دفتر زدن :|

    تا اونجایی که باهاش برخورد داشتم به نظرم میتونه پیشرفت کنه :ی جفتمون در سطح مبتدی رو به متوسطیم :ی اون یه کم از لحاظ سخت افزار از من قویتره و من نرم افزاری ...

    اوهوم ..نفر سوم یه نفر هست ....باید ازونم راهنمایی بخوام...

    :| مغزم داره متلاشی میشه از بس بهش فکر کردم :|
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا