nazanin jamshidi
پسندها
3,225

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام..
    ممنون عزیزمم
    سال خوبی داشته باشی...
    به بهترین ها برسی
    سال جدید به تو تبریک میگم امیدوارم زیباترین سال عمرت باشه
    اری اغاز دوس داشتن است گرچه پایان راه ناپیداس من ب پایان دگر نیندیشم ک همین دوس داشتن زیباس
    عزیزم ممنونم
    مرسی برا دوسی


    Click here to view the original image of 1920x1200px.
    [IMG]
    Click here to view the original image of 1920x1200px.
    [IMG]
    Click here to view the original image of 2880x1800px.
    [IMG]
    قسم

    قسم به چشمای تو....دلم شده فدای تو...

    دنیام شده دنیای تو....رویام شده رویای تو...


    قسم به نگاه تو .... عاشق روی ماه تو...

    آغوش من پناه تو ... میمونم همراه تو...


    قسم به روزگار تو....من میمونم نگار تو...

    دستای من بهار تو....میشم دارو ندار تو...


    قسم به گذشت تو....میام به سرنوشت تو...

    خونه ی من بهشت تو...نیست لحظات زشت تو



    نازنین فاطمه جمشیدی





    من عروس بهارم....

    همسر شاهزاده ای از جنس باران

    که قداست وجودش را از آسمان به عاریت گرفته و پاکی نگاهش را از دریا...

    هرم نفس هایش،مهر و ماه را شرمنده می کند ...

    شبنم های احساسش بر گلبرگهای دلم می نشیند...

    تن ظریف و ابریشمی ام معطر می شود

    و مرا جانی تازه می بخشد...

    نازنین فاطمه جمشیدی

    تو را می شناسم

    تو سالهاست که شاهزاده قصر رویاهای منی!

    تو سالهاست که مونس شب های تنهایی منی

    تو سالهاست آرزوی دیرین منی

    و حال به دیدارم آمدی

    زمانی که حتی تصورش را هم نمی کردم

    می خواستم از عشق فاصله بگیرم

    می خواستم تنهایی را مونس لحظه هایم معرفی کنم

    می خواستم در کلبه بی کسی هایم مسکن گزینم

    و از این روزگار انتقام بگیرم

    اما تو با رنگ حضورت به همه بی رنگی های زندگی من, رنگی از مهربانی پاشیدی

    و مرا در برابر تمامی نا کامی ها در آغوش کشیدی

    براستی که تو مرا با عشق آشتی دادی

    با محبت آشنا نمودی

    و به سرنوشت و آینده ام امیدوارکردی

    دوستت دارم همسرم...

    نازنین فاطمه جمشیدی

    ای خواستنی ترین اتفاق زندگی من!

    در این آفتاب سوزان عشق

    چتر سایه ات را بالای سرم بگستران...

    که من لبریز از یاران احساسم...

    تو رو ح مرا با مهری پاک تظهیر می دهی

    من با نگریستن به چشمان تو از خود تهی می شوم...

    باتو می آمیزم و یکی می شوم...

    مرا باور کن همدم تک تک ثانیه های من!

    من مدت هاست تورا در خود زندگی کرده ام....

    عاشقانه هایم را به دنیا آورده ام

    تا با یک اشاره به پای تو بریزم...

    همسرم!

    پیچک ظریف اندامم را در آغوش بکش ...

    و با نوازش های بی دریغت مرا آرام کن ...

    که من محتاج تسکینم و تو تنها بهانه ی بودن ...

    نازنین فاطمه جمشیدی

    ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ...


    ﻣﻦ،ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ، ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻬﺎﺭﻡ... ﻫﻤﺴﺮ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ...

    ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ....

    ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﺱ...ﺩﻟﻢ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ...

    ﺭﻭﺡ ﺍﻡ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻪ ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ...

    ﻣﺎﻟﮏ ﻗﻠﺐ ﻧﺎﺯﮎ، ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﺣﺴﺎﺱ...

    ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﭘﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ.... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻡ از ﻧﺠﺎﺑﺖ ﯾﺎﺭﻩ

    ﻣﯿﻌﺎﺩ ﮔﺎﻫﻢ ﻣﺎﻣﻦ ﮔﺎﻩ ﺳﺒﺰﻩ ﺯﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ ...ﺩﺷﺘﯽ ﭘﺮ ﮔﻞ ﺍﺯ ﺷﻤﻴﻢ ﺭﺯ ... ﺍﺯ ﺷﻘﺎﯾﻖ...

    ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻟﯿﻠﯽ...ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺷﯿﺮﯾﻨﻢ....ﻣﻦ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺮ ﻭ ﺳﻠﻮﮎ ﻃﻠﻮﻉ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ...

    ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺘﺎﯾﻢ ...



    ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﯿﺪﯼ





    همسرم

    امیدمـ باشـ َ

    امید آخرینمـ باشـ

    و نوشدارو برایمـ باشـ

    برایـ اینـ دلـ ریشمـ تو مرحمـ باشـ

    تو با مهرتـــــ عزیزمـ باشـ

    تو عشقمـ باشـ

    تو تنها در كنارمـ باشـ

    ولیكنـ تا دمـ اخر

    كنارمـ باشـ

    كنارمـ باشـ


    من خانم توام نفسم...دوستت دارم همه کسم...

    با بوسه ی تو جون می گیرم...اگر تو نباشی من میمیرم

    با من بمون همیشه...که بی تو یه لحظه ام نمیشه...

    نازنین فاطمه جمشیدی





    ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ...


    ﻣﻦ،ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ، ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻬﺎﺭﻡ... ﻫﻤﺴﺮ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ...

    ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ....

    ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﺱ...ﺩﻟﻢ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ...

    ﺭﻭﺡ ﺍﻡ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻪ ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ...

    ﻣﺎﻟﮏ ﻗﻠﺐ ﻧﺎﺯﮎ، ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﺣﺴﺎﺱ...

    ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﭘﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ.... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻡ از ﻧﺠﺎﺑﺖ ﯾﺎﺭﻩ

    ﻣﯿﻌﺎﺩ ﮔﺎﻫﻢ ﻣﺎﻣﻦ ﮔﺎﻩ ﺳﺒﺰﻩ ﺯﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ ...ﺩﺷﺘﯽ ﭘﺮ ﮔﻞ ﺍﺯ ﺷﻤﻴﻢ ﺭﺯ ... ﺍﺯ ﺷﻘﺎﯾﻖ...

    ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻟﯿﻠﯽ...ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺷﯿﺮﯾﻨﻢ....ﻣﻦ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺮ ﻭ ﺳﻠﻮﮎ ﻃﻠﻮﻉ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ...

    ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺘﺎﯾﻢ ...


    ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﯿﺪﯼ





    غروب همیشه میعادگاه من و توست

    لحظه ای که هر دو به آسمان خیره می شویم...

    سرخی شفق را به زیبایی گلهای ارغوانی عشقمان نسبت می دهیم

    و در لحظه ی فراق خورشید و آسمان،دست هایمان را به هم می بخشیم

    و امتداد نگاهمان را به بوسه ی پرورگار می سپاریم...

    پرورگاری که ما را برای هم آفرید و یک روح را در کالبد بی جان هر دویمان دمید

    و عشق مهر و سپهر را الگویمان نامید...

    که تاب فراق ندارند...آسمان می گرید...

    و خورشید یه اثبات دلدادگی اش، عاقبت باز می گردد و در آغوش یار می آرامد...

    ما نیز، در این پایکوبی نور و احساس، می بایست پیوندی نا گستنی ببندیم

    و تجدید پیمان کنیم...

    که تا آخرین نفس، همراه ،همبستر،همسفر هم بمانیم....

    قدر و منزلت تعلق و تعهد به هم را بدانیم...

    مرگ را هم، منشا جداییمان نگذاریم...

    بیا عشق اهورایی من!

    بیا بار دیگر در زیر سقف این ابرهای نورانی، آیه ی وصال را بخوانیم

    و تمثیلی بی مانند از لیلی و مجنون عصر حاضر باشیم...

    بیا...

    نازنین فاطمه جمشیدی


    بیا با من تو ای زیباترینم .....

    بیا با من به دشت گلهای شقایق دیده از رویت ....

    به دشت سبز دیده از عشقت ....

    به ان حس صفای همدلی های نگاه پاک و زیبایت

    مرا همدم ....مرا همراه باش ای یارم ...

    مرا با هرقدم از قصر ترنم دیده ی چشمان گیرایت ......اشنایی ده ...

    که من سخت هر دم .....هر لحظه ام وقف کوچه های خلوت نشین شبهای مهتابم ....


    وقف عشق و حسی از دلدادگی های نگاه فردایی زیبایم ...

    مرا با هر نگاه بهار روی زیبایت اشنایی ده ...

    زیباترین من ....

    بهار می آید تا بگوید :
    حتی اگر نمیشود همیشه سبز ماند
    ولی می توان دوباره و دوباره و دوباره
    سبز و پر شکوفه شد

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا