همسرم!
حالم را دوست دارم...
حال این روز هایم را می گویم!
من لبریزم ازتو، از آرامشی بی وصف...
از عشقی لایزال در کالبد دو تن...
من، تو، در میعادگاه آغوش هم...
در مامن گاه قاصدک های خوشبختی...
به همراه ترنم دلنواز بوسه ی لبخند....
کتیبه ی احساس را می خوانیم...
و معاشقه ای به ظرافت گلبرگهای گل یاس را به تفسیر می نشینیم...
در این لحظات ناب، هستی ام مملوء از یه دنیا خواهش...
در حصار دستانی از جنس نوازش...
روح ام را به آسمان می فرستم...
و به جسمم معنای آسودگی می بخشم...
با من بمان ای اهورایی!
که جز عطر سکر آور نفسهایت، مرا جانی نیست...
نازنین فاطمه جمشیدی